هفت درهفت

لغت نامه دهخدا

هفت درهفت. [ هََ دَ هََ ] ( اِ مرکب ) به معنی هرهفت و آرایش زنان است که حنا و سرمه و وسمه و سرخی و سفیدآب و زرک و غالیه باشد در هفت جا که دست و پا و چشم و ابرو و هر دو جانب رو ( که به عربی خدین گویند ) و تمام رخسار که آن را سفیدآب مالند و هم زرک پاشند و بدن است ، به کار برند. ( از برهان ) :
شش بانوی پیر کرده هرهفت
عالم ز تو دیده هفت درهفت.
خاقانی.
رجوع به هرهفت ، هر هفت کردن و هرهفت کرده شود. || هفت خاصیت را نیز گویند در هفت عضو آدمی. ( برهان ). || کنایه از هفت ستاره هم هست در هفت فلک که عامل اند در هفت اقلیم. ( برهان ). || هفت کشور را نیز گویند در هفت زمین و هفت شهر در هفت دریا. ( برهان ). || عدد چهل ونه باشد،چه هفت در هفت چهل ونه می شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱-موادی شامل : حنا سرمه وسمه سرخی سفیداب زرک غالیه که زنان بوسیل. آنهاهفت موضع ( دست پا چشم ابرو هردوجانب روی وتمام رخسار که آنراسفیداب ماند وزرک پاشند ) را آرایش کنند

فرهنگ معین

( ~. دَ. هَ ) (اِمر. ) نک . هر هفت .

فرهنگ عمید

= هرهفت

پیشنهاد کاربران

بپرس