هفت خان رستم یا هفت خوان رستم نام نبردهایی هفت گانه در شاهنامهٔ فردوسی هستند که رستم پسر زال آن ها را به انجام رساند. هفت خان رستم شامل نبردهایی می شود که رستم برای نجات کیکاووس، شاه ایران، که اسیر دیو سپید بود، انجام داد. درآغاز حکومت کیکاووس، دیوها به فرماندهی دیو سپید در سرزمین مازندران مقیم بودند. کیکاووس با سپاهی به آنجا حمله ور شده امّا شکست می خورد.
... [مشاهده متن کامل]
کیکاووس در اقدامی جسورانه با لشکری به سمت مازندران عازم شد تا دیو سپید را از میان بردارد امّا او از دیو سپید شکست خورد. دیو سپید چشم آن ها را نابینا کرد و آن ها را در سیاه چاله ای تاریک و وحشتناک زندانی نمود کیکاووس مخفیانه قاصدی نزد زال فرستاد و از او خواست تا رستم را به کمک آن ها بفرستد. زال ماجرا را با رستم در میان گذاشت. رستم چنین جواب داد: ای پدر، من به کمک آن ها می روم امیدوارم بتوانم کیکاووس را آزاد کنم. رستم تنها با رخش، بسوی مازندران روانه می شود، او تمام روز را تاخت تا به دشت پهناوری رسید.
رستم راه دو روزه را یک روزه پیمود؛ به همین دلیل گرسنه شد و خواست تا استراحت کند. ناگهان دشتی پر از گورخر پدیدار شد. رستم با رخش به سمت آن ها رفت و کمند انداخت و گوری را شکار کرد. آتشی برافروخت و گور را بریان کرد و خورد. آن گاه افسار رخش را باز کرد و او را برای چرا رها کرد و خود در نیستانی بستر خواب ساخت به خواب رفت.
اما آن نیستان بیشهٔ شیری بود که در نیمه های شب به لانه اش بازمی گشت. هنگامی که رستم در خواب عمیق فرورفته بود شیر به رخش حمله کرد، رخش خروشید سُم هایش را بر سر شیر کوبید و دندان بر پشت شیر فرو برد و آن قدر شیر را به زمین زد تا جان بداد. وقتی رستم از خواب بیدار شد، دید شیر از پای درآمده گفت:
این را گفت و دوباره خوابید.
پس از گذشتن از خان اول، با طلوع خورشید، رستم از خواب بیدار شد و تن رخش را تیمار و زین کرد و به راه افتاد. بیابانی بی آب و علف و سوزان در پیش بود، گرما چنان بود که اگر مرغ از آن جا گذر می کرد در هوا بریان می شد. زبان رستم از شدت تشنگی زخمی شده و رخش نیز دیگر نایی نداشت. رستم از رخش پیاده شد زوبین به دست، از شدت تشنگی، تلو تلو حرکت می کرد. بیابان دراز و گرما شدید و چاره ناپیدا بود. رستم پهلوان از شدت تشنگی به ستوه آمده دست به آسمان برد و گفت:
همچنان می رفت و با خدا در نیایش بود؛ اما روزنهٔ امیدی پدیدار نبود هرلحظه توانش کمتر می شد. مرگ را در نظر مجسّم می کرد و می گفت:






... [مشاهده متن کامل]
کیکاووس در اقدامی جسورانه با لشکری به سمت مازندران عازم شد تا دیو سپید را از میان بردارد امّا او از دیو سپید شکست خورد. دیو سپید چشم آن ها را نابینا کرد و آن ها را در سیاه چاله ای تاریک و وحشتناک زندانی نمود کیکاووس مخفیانه قاصدی نزد زال فرستاد و از او خواست تا رستم را به کمک آن ها بفرستد. زال ماجرا را با رستم در میان گذاشت. رستم چنین جواب داد: ای پدر، من به کمک آن ها می روم امیدوارم بتوانم کیکاووس را آزاد کنم. رستم تنها با رخش، بسوی مازندران روانه می شود، او تمام روز را تاخت تا به دشت پهناوری رسید.
رستم راه دو روزه را یک روزه پیمود؛ به همین دلیل گرسنه شد و خواست تا استراحت کند. ناگهان دشتی پر از گورخر پدیدار شد. رستم با رخش به سمت آن ها رفت و کمند انداخت و گوری را شکار کرد. آتشی برافروخت و گور را بریان کرد و خورد. آن گاه افسار رخش را باز کرد و او را برای چرا رها کرد و خود در نیستانی بستر خواب ساخت به خواب رفت.
اما آن نیستان بیشهٔ شیری بود که در نیمه های شب به لانه اش بازمی گشت. هنگامی که رستم در خواب عمیق فرورفته بود شیر به رخش حمله کرد، رخش خروشید سُم هایش را بر سر شیر کوبید و دندان بر پشت شیر فرو برد و آن قدر شیر را به زمین زد تا جان بداد. وقتی رستم از خواب بیدار شد، دید شیر از پای درآمده گفت:
این را گفت و دوباره خوابید.
پس از گذشتن از خان اول، با طلوع خورشید، رستم از خواب بیدار شد و تن رخش را تیمار و زین کرد و به راه افتاد. بیابانی بی آب و علف و سوزان در پیش بود، گرما چنان بود که اگر مرغ از آن جا گذر می کرد در هوا بریان می شد. زبان رستم از شدت تشنگی زخمی شده و رخش نیز دیگر نایی نداشت. رستم از رخش پیاده شد زوبین به دست، از شدت تشنگی، تلو تلو حرکت می کرد. بیابان دراز و گرما شدید و چاره ناپیدا بود. رستم پهلوان از شدت تشنگی به ستوه آمده دست به آسمان برد و گفت:
همچنان می رفت و با خدا در نیایش بود؛ اما روزنهٔ امیدی پدیدار نبود هرلحظه توانش کمتر می شد. مرگ را در نظر مجسّم می کرد و می گفت:






در زبان فارسی کنایه از کار سخت و کار سخت همراه با مراحل طولانی و سخت.
معنی هفت خان یعنی=هفت مرحله
معنی هفت خان رستم یعنی که هفت خان نام هفت مرحله نبرد است
هفت مرحله ی سخت نبرد
هفت مرحله ی سخت
هفت مرحلهی رستم
هفت مرحلهی رستم
نام هفت مرحله از نبرد های رستم با نیروهای شیطانی وگذشتن از دشواری است . یکی از زیباترین بخش شاهنامه ( هفت خان رستم است ) .