هفا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
" تُندش و کُندش ":هفا هفوه.
" تَپ و تِیز ":هفا هفوه.
تندش و تیزش:هفا هفوه.
تندش و تیزش:هفا هفوه.
"هَفا فی المشی هَفْواً وهَفَواناً: یکبار تند و یکبار کند راه رفتن، دویدن با شتاب و کندی ( لسان العرب )
هَفَا : هَفْواً و هَفْوَةً و هَفَوَاناً [هفو]: گرسنه شد، شتاب کرد، بدنبال چیزى رفت
- الطّائِرُ: پرنده بال زد و پرواز کرد
- الظّلیمُ: شتر مرغ دوید
- الطّائِرُ: پرنده بال زد و پرواز کرد
- الظّلیمُ: شتر مرغ دوید