هضوم. [ هََ ] ( ع اِ ) آنچه طعام بگوارد. ( یادداشت مؤلف ). داروی گوارش. ( منتهی الارب ). هاضم. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) آنکه بسیار خرج کند مال را. ( منتهی الارب ). خرج کننده مال. ( از اقرب الموارد: هاضوم ). || ید هضوم ؛ دستی که نیکی کند به آنچه دارد. ج ، هُضُم.چنانکه گویند: فتیان هضم ؛ یعنی آنها که مال را خرج کنند. ( از اقرب الموارد ). ید هضوم ؛ دست بسیارعطا که هرچه یابد، بخشد. ( منتهی الارب ). || رجل هضوم الشتاء؛ که مال خود را در آن شکند و خرج کند. || ( اِ ) شیر بیشه. ( از اقرب الموارد ). هاضم. هضوم.[ هَُ ] ( ع اِ ) ج ِ هضم [ هََ / هَِ ]. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هضم [ هََ / هَِ ] شود.