هشیاردل

لغت نامه دهخدا

هشیاردل. [ هَُ ش ْ دِ ] ( ص مرکب ) بیدار. دانا. هوشمند. خداوند هوش و خرد و عقل و ذکاوت :
به کاخ اندر آمد پرآزار دل
ابا کاردانان هشیاردل.
فردوسی.
چنین گفت کای پور هشیاردل
یکی تیز گردان بر این کار دل.
فردوسی.
حکیمان هشیاردل پیش او
خردمند مونس ، خرد خویش او.
نظامی.

فرهنگ عمید

دل آگاه، خردمند، باهوش.

پیشنهاد کاربران

هشیار دل : بیدار دل ، دل آگاه .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص349 ) .

بپرس