هشت درجه زیر صفر ( به انگلیسی: Eight Below ) فیلمی است محصول سال ۲۰۰۶ و به کارگردانی فرانک مارشال است. در این فیلم بازیگرانی همچون پل واکر، بروس گرین وود، مون بلودگود، جیسن بیگز، آوگوست شلنبرگ و وندی کروسون ایفای نقش کرده اند.
در سال ۱۹۹۳، جری شپارد ( پل واکر ) راهنمای یک پایگاه تحقیقاتی قطب جنوب است او با بنیاد ملی علوم قرارداد دارد. استاد دانشگاه UCLA دکتر دیویس مک کلارن می خواهد تا شهاب سنگ نادر از عطارد را پیدا کند. به دلیل شرایط خطرناک یخ، وسایل نقلیه ای که به کوه می روند احتمالاً برای حرکت بر روی یخ بسیار سنگین هستند. شپارد تصمیم می گیرد که تنها راه رسیدن به کوه ملبورن توسط سورتمه سگ باشد.
شپارد و مک کلارن خود را به کوه ملبورن رسانده اند، اما به دلیل نزدیک شدن طوفان شدید آنها به اردوگاه بر می گردند. مک کلارن برای زمان بیشتری التماس می کند و شپارد به او نیمی از روز فرصت می دهد که زمان کافی برای یافتن قطعه ای از شهاب سنگ است. در بازگشت به پایگاه، مک کلارن با ریزش یک خاکریز، پایش شکست و در آب منجمد افتاد. شپارد از سگ سربی رنگ به نام مایا برای حمل طناب به مک کلارن استفاده می کند و او را بیرون می کشد. پس از آن کل خدمه انسانی از محل خارج می شوند، در حالی که سگها را جا می گذارند. شپارد سگ ها را محکم می کند تا اطمینان حاصل کند که آنها نمی توانند فرار کنند. اما به دلیل شرایط سخت آب و هوایی، تا بهار سال آینده نمی توان هیچ امداد و جستجویی را آغاز کرد و احتمالاً تا آن زمان سگها مرده اند.
پس از بازگشت به خانه شپارد سعی می کند هواپیمایی را برای بازگشت و نجات سگها فراهم کند، اما هیچ کس حاضر نیست بودجه سفر پر خطر را تأمین کند. پنج ماه بعد، شپارد آخرین تلاش برای بازگشت را انجام می دهد. مک کلارن به ناسپاسی خود پی می برد و احساس گناه می کند و از پول باقیمانده کمک مالی خود برای تأمین مالی یک مأموریت نجات استفاده می کند. شپارد اذعان می کند که تقریباً هیچ شانسی برای زنده ماندن هیچ یک از سگ ها وجود ندارد، اما او به تیم خود مدیون است که به جای آنها بازگردد.
اما هشت سگ سورتمه در شرایط انجماد منتظر بازگشت شپرد هستند. بعد از دو هفته بدون غذا خوردن ناگهان، غلافی که سگ ها رابسته آزاد می شود، و باعث می شود سگها آزاد شوند.
سگ ها پس از نزدیک به دو ماه تنهایی، همچنان که قدرت خود را حفظ کرده اند یک شب زیر چراغ های جنوب در دامنه ای استراحت می کنند. می دوند و بازی می کنند تا جایی که یکی از سگها می لغزد و از یک شیب به پایین می افتد تیم به طرف او می روند و درکنار او می خوابد. صبح متوجه می شوند که آن سگ درگذشته. یکی از سگ ها به نام ماکس تمایلی به ترک او ندارد، در حالی که دیگران سر به سر می گذارند، لحظه ای عقب می ماند و تا زمانی که ماکس به سمت آنها حرکت می کند، آنها را از دست داده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر سال ۱۹۹۳، جری شپارد ( پل واکر ) راهنمای یک پایگاه تحقیقاتی قطب جنوب است او با بنیاد ملی علوم قرارداد دارد. استاد دانشگاه UCLA دکتر دیویس مک کلارن می خواهد تا شهاب سنگ نادر از عطارد را پیدا کند. به دلیل شرایط خطرناک یخ، وسایل نقلیه ای که به کوه می روند احتمالاً برای حرکت بر روی یخ بسیار سنگین هستند. شپارد تصمیم می گیرد که تنها راه رسیدن به کوه ملبورن توسط سورتمه سگ باشد.
شپارد و مک کلارن خود را به کوه ملبورن رسانده اند، اما به دلیل نزدیک شدن طوفان شدید آنها به اردوگاه بر می گردند. مک کلارن برای زمان بیشتری التماس می کند و شپارد به او نیمی از روز فرصت می دهد که زمان کافی برای یافتن قطعه ای از شهاب سنگ است. در بازگشت به پایگاه، مک کلارن با ریزش یک خاکریز، پایش شکست و در آب منجمد افتاد. شپارد از سگ سربی رنگ به نام مایا برای حمل طناب به مک کلارن استفاده می کند و او را بیرون می کشد. پس از آن کل خدمه انسانی از محل خارج می شوند، در حالی که سگها را جا می گذارند. شپارد سگ ها را محکم می کند تا اطمینان حاصل کند که آنها نمی توانند فرار کنند. اما به دلیل شرایط سخت آب و هوایی، تا بهار سال آینده نمی توان هیچ امداد و جستجویی را آغاز کرد و احتمالاً تا آن زمان سگها مرده اند.
پس از بازگشت به خانه شپارد سعی می کند هواپیمایی را برای بازگشت و نجات سگها فراهم کند، اما هیچ کس حاضر نیست بودجه سفر پر خطر را تأمین کند. پنج ماه بعد، شپارد آخرین تلاش برای بازگشت را انجام می دهد. مک کلارن به ناسپاسی خود پی می برد و احساس گناه می کند و از پول باقیمانده کمک مالی خود برای تأمین مالی یک مأموریت نجات استفاده می کند. شپارد اذعان می کند که تقریباً هیچ شانسی برای زنده ماندن هیچ یک از سگ ها وجود ندارد، اما او به تیم خود مدیون است که به جای آنها بازگردد.
اما هشت سگ سورتمه در شرایط انجماد منتظر بازگشت شپرد هستند. بعد از دو هفته بدون غذا خوردن ناگهان، غلافی که سگ ها رابسته آزاد می شود، و باعث می شود سگها آزاد شوند.
سگ ها پس از نزدیک به دو ماه تنهایی، همچنان که قدرت خود را حفظ کرده اند یک شب زیر چراغ های جنوب در دامنه ای استراحت می کنند. می دوند و بازی می کنند تا جایی که یکی از سگها می لغزد و از یک شیب به پایین می افتد تیم به طرف او می روند و درکنار او می خوابد. صبح متوجه می شوند که آن سگ درگذشته. یکی از سگ ها به نام ماکس تمایلی به ترک او ندارد، در حالی که دیگران سر به سر می گذارند، لحظه ای عقب می ماند و تا زمانی که ماکس به سمت آنها حرکت می کند، آنها را از دست داده است.
wiki: هشت درجه زیر صفر