هشت در شاهنامه به چم گذاشتن
. . . یکی فال فرخ پی افکند شاه
فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش
همی خواندش کاویانی درفش . . .
و
. برآمد برین نیز چندی درنگ
چو نوذر فرو هشت پی در حصار
برو بسته شد راه جنگ سوار . . .
هشت و هشتن در گذشته به چم گذاشتن و رها کرده بوده و هنوز در شهرکرد و اصفهان کاربرد داره
واژه هشت
معادل ابجد 705
تعداد حروف 3
تلفظ hašt
نقش دستوری عدد اصلی
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: hašt] ( ریاضی )
مختصات ( 8 )
آواشناسی haSt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه هشت ( hasht ) با واژه هشت ( hesht ) یکسان نیست
هشت به چم وارد کردن و ورودی و . . . بکار میرود که در هشتی ( ورودی هر چیزی ) و هشت بهشت = ورودی بهشت و . . . میبینیم.
واژه hesht به چم واگذاشتن و رها کردن است که هشتن کارواژه آن است و بن مضارع آن هلیدن است و به اجازه دادن بهل ( behel / biyel ) میگویند
... [مشاهده متن کامل]
درباره با واژه بهشت برخی آنرا از به اشت میدانند به چم ارزوی خوب = اشت را از ایش می دانند به چم وست / خوست / هوشت / ویش / ایش که به نظر اینچنین نمی آید که اشت از ایش باشد چون جابجایی ی با ش سخت است اما خود به هشت را از به هشت می دانم = خواست و جایگاه خوب
هشتن - > ایشتن - > ایش - > آرزو و ارزو همان خواست هست و خواست همانیست که در خواستگاه بکار رفته یعنی جایگاه پس در اینجا بهتر است انرا جایگاه و خواستگاه خوب و نیک بدانیم نه اروزی خوب هرچند ارزو و خواست در هشت دو چم از یک ریشه می باشد که در گذر زمان دو چم گوناگون پیدا کرده همانطور که ریشه است از هستی و هسته و ایسته ( سفت شده ) و . . . بوده پس واژه هشت ( hesht ) در اصل یک واژه بوده که در گذر زمان در جایی به چم هستی و درجایی به منظور بمان و در جایی به چم وارد شدن و کاشتن و . . . بکار رفته
هشت ؛ فعل سوم شخص مفرد از هشتن بمعنی رها کردن ، ول کردن ، وا نهادن ، ترک کردن و گذاشتن
چون چرخ بکام یک خردمند نگشت - خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت - چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت
به عربی: ثمانیة
در زبان پهلوی ساسانی هیشتن ( hištan ) به چم اجازه دادن است.
جمع کردن
نیک بخت آن که خورد و کشت و بدخت آنکه مرد و هشت
در زبان لری بختیاری به معنی
گذاشت
Hesht
در زبان لری بختیاری به معنی
گذاشت
. hesht