هستی و زمان

دانشنامه عمومی

هستی و زمان یا وجود و زمان ( به آلمانی: Sein Und Zeit ) کتابی از مارتین هایدگر است که برخی آن را مهم ترین اثر فلسفی قرن بیستم نامیده اند. برخی آن را به بمبی در عالم فلسفه مانند کرده اند. گفته اند که حتی منتقدانش از تأثیر این کتاب در امان نمانده اند.
این کتاب جریان فکری اگزیستانسیالیسم، ساختارشکنی، هرمنوتیک و الهیات مدرن و ( تاحدی ) نظریات نقد ادبی و هنری، روانکاوی و بسیاری از جنبش های علوم انسانی معاصر را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
کتاب هستی و زمان هایدگر از یک مقدمه و یک بخش تشکیل شده است. هایدگر در مقدمه این کتاب به ضرورت پرداختن به پرسش دربارهٔ بودن یا هستی اشاره می کند. وی این ضرورت را بر دوپایه وجودشناسی و هستی شناسی تشخیص می دهد. بر پایه اول موضوع اصلی خود بودن است و انسان نیز از آن منظر دیده می شود. بر پایه دوم منظر بودنی ها است که محور است. بخش اصلی کتاب خود مشتمل بر دو بحث کلی است یکی تحلیلی بنیادین دازاین ( Dasein ) و دیگری هستی و زمان هر یک از این دو بحث کلی از شش فصل تشکیل شده اند. در فصول شش گانه، مبحث اول هایدگر پس از ارائه روش تحلیل وجودی، به تفاوت آن با انسان شناسی و روان شناسی و هستی شناسی تأکید می کند. آن گاه بر همین اساس به تشریح مباحثی چون بودن در دنیا بودگی دنیا، نگرش هرمنوتیکی با دیگری بودن، خود بودن خود - روزمره، فهم حالت بودن ارتباط زبانی و نهایتاً دغدغه می پردازد. او در ششمین مبحث در چارچوب مقوله دغدغه به عنوان مقوله محوری مقولاتی چون حقیقت اضطراب و عیانی ( بروز ) هستند را به بحث می گذارد. در قسمت دوم بخش اول کتاب، هایدگر به وجه دومی که در عنوان آن آمده است یعنی زمان می پردازد. در این قسمت نیز در قالب فصولی ششگانه مباحثی که بیانگر تفکیک ناپذیری بودن در دنیا و زمانی بودن دغدغه هستند را ارائه کرده است. در این چارچوب مباحث اساسی قسمت اول این بار در ارتباط با زمانی بودن مورد بحث قرار می گیرند. مقولاتی چون آشکاری و عیانی مسئولیت و خویشتن اصیل در این چارچوب مورد بررسی قرار گرفته اند. نهایتاً تاریخ مندی و در زمان بودن، به عنوان نتایج این کتاب مورد بحث هستند.
هایدگر در این اثر دو کار اساسی انجام داده است یکی طرح پرسش معنای بودن به جای صرف به عنوان مبنای بودنی ها. طرح این پرسش دربردارنده نگرش جدیدی راجع به انسان است که طبق آن انسان موجودی است که به هیچ وجه نمی تواند جدا و منقطع از زمینه وجودی خویش باشد. انسان یک عامل مستقل و مسلط بر آنچه در پیرامون او قرار دارد نیست بلکه او چیزی است که خصلت اش در دنیا بودن است. عطف به چیزها در پیرامون و با دیگران بودن ویژگی های انسان است نه این که انسان ابتدا هست و آنگاه معطوف به چیزی است. تعلق و ارتباط چیزها و دیگران نسبت به موجودیت انسان متقدم اند نه متاخر. به همین دلیل هایدگر از واژه دازاین استفاده کرده است که در عین حال هم به معنای زندگی است و هم به معنای تجلیگاه بودن است. دوم این که هایدگر قائل به تقدم وجود ( Existence ) بر سرشت ( Wessen ) است انسان ابتدا برای خاطر چیزی در دنیا در کنار دیگران وجود دارد. از نظر هایدگر اضطراب ندای وجدان و مسئولیت از طریق وساطت دغدغه که خود یک خصلت وجودی انسان است امکان شکل گیری سرشت انسانی را به وجود می آورند.
عکس هستی و زمانعکس هستی و زمان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس