هست و نیست. [ هََ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کون و فساد. بودونبود. رجوع به ترکیب های مدخل هست شود. || تمام دارایی. مایملک : هست ونیست من همین خانه است ؛ جز این چیزی ندارم. ( یادداشت به خط مؤلف ).
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱- وجودوعدم . ۲- سبب وایجاب . ۳- دارایی وتهیدستی ثروت وفقر. ۴- دارایی مایملک کل موجودی : (( دیشب منزل ما رادزد زد وهست ونیستمان رابرد. ) )