هست اول. [ هََ ت ِ اَوْ وَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب )( اصطلاح فلسفه ) آن جوهر بود که وحدت بدو متحد شد، و آن عقل کلی است که او را فیلسوف «عقل فعال » خواند، وآغاز هستی ها اوست. ( جامعالحکمتین ناصرخسرو ص 148 ).
فرهنگ فارسی
آن جوهر بود که وحدت بد و متحد شد و آن عقل کلی است که او را فیلسوف عقل فعال خواند و آغاز هستی ها اوست .