راست گفتی هزیمتی شهند
خسته و جسته و فکنده سپر.
فرخی.
بدین ره اندر چندانکه مرد سیر شودنه زاد یابد مرد هزیمتی و نه نان.
فرخی.
همی شدند به بیچارگی هزیمتیان شکسته پشت و گرفته گریز را هنجار.
عنصری.
هزیمتیان چون به دیه رسیدند آن را حصار گرفتند. ( تاریخ بیهقی ).