هزیم

لغت نامه دهخدا

هزیم. [ هََ ] ( ع اِ ) تندر. || آواز تندر. || ( ص ) اسب سخت آواز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || باران که نایستد،چنانکه گویی ابر شکافته شده است. ( اقرب الموارد ).

هزیم. [ هَُ زَ ] ( اِخ ) نخلستانی و قرایی است در زمین یمامه ازآن ِ بنی امرءالقیس. ( از معجم البلدان ).

هزیم. [هَُ زَ ] ( اِخ ) شهری است در یمن. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

تندر آواز تندر

پیشنهاد کاربران

بپرس