هزم
لغت نامه دهخدا
هزم. [ هََ زِ ] ( ع ص ) اسب منقاد و رام. ( منتهی الارب ). فرس مطیع. || فرس هزم الصوت ؛ که صدایش به صدای رعد ماند. ( اقرب الموارد ).
هزم. [ هََ زَ ] ( ع اِ ) بانگ کمان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
هزم. [ هََ ] ( اِخ ) جایی است از مدینه.
فرهنگ فارسی
(اسم )هیزم
بانگ کمان
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی هَزَمُوهُم: آنان را شکست دادند (هزم به معنای دفع کردن دشمن است )
تکرار در قرآن: ۳(بار)
شکست دادن. . آنها را به یاری خدا شکست دادند و داود جالوت را کشت. راغب گوید: اصل آن فشردن چیزی است تا بشکند مانند فشردن خیک خشک . به زودی آن جمع شکست خورده و فرار خواهند کرد. . «ما» برای تقلیل است «هُنالِکَ» اشاره به مکان بعید است شاید مراد از آن «بدر» باشد که از مکه به آنجا اشاره شده است. که کفار مکه در آنجا شکست خوردند یعنی: اینها لشکری کم و شکست خوردهاند در آنجا، و از احزابی هستند که در گذشته بر علیه پیامبران دسته بندی کردند.
تکرار در قرآن: ۳(بار)
شکست دادن. . آنها را به یاری خدا شکست دادند و داود جالوت را کشت. راغب گوید: اصل آن فشردن چیزی است تا بشکند مانند فشردن خیک خشک . به زودی آن جمع شکست خورده و فرار خواهند کرد. . «ما» برای تقلیل است «هُنالِکَ» اشاره به مکان بعید است شاید مراد از آن «بدر» باشد که از مکه به آنجا اشاره شده است. که کفار مکه در آنجا شکست خوردند یعنی: اینها لشکری کم و شکست خوردهاند در آنجا، و از احزابی هستند که در گذشته بر علیه پیامبران دسته بندی کردند.
wikialkb: ریشه_هزم
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
واژه هزم
معادل ابجد 52
تعداد حروف 3
تلفظ hazm
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( هَ ) [ ع . ] ( مص م . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 52
تعداد حروف 3
تلفظ hazm
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( هَ ) [ ع . ] ( مص م . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
جنگ، شکست دادن
شما همونی که تو کتاب بوده رو خالی کردی تو یه معنی و مفهوم درست و حسابی و جامع و کامل و قابل فهم ارائه بدید انصافا خود شما معنی این کلمه رو فهمیدی
دور کردن
شکست دادن
شکست دادن