هزل بستی
لغت نامه دهخدا
چو دختر بیامد من اندر هزیمت
گه آمل گزیدم ، گه از شرم ، ساری
برفت آخر آن مصلحت بر طریقی
که رست او ز طعنه من ازشرمساری.
رجوع به ترجمان البلاغه رادویانی چ احمد آتش ص 12 شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید