هزاک. [ هَُ / هََ ] ( ص ) زشت. || زبون. || ابله و نادان. ( برهان ). ابله و نادان که زود فریفته شود. ( اسدی ) : که یارد داشت با او خویشتن راست نباید بود مردم را هزاکا.
دقیقی.
همانا به چشمت هزاک آمدم و یا چون تو ابله فغاک آمدم.
اسدی.
|| شخصی که زود فریفته شود و بازی خورد. ( برهان ). غره. گول. ( یادداشت به خط مؤلف ).
فرهنگ فارسی
(صفت ) نادان که زوردفریفتهشود ابله : (( که یاردداشت اوباخویشتن راست نبایدبود مردم راهزاکا. ) ) ( لفااق. ۲۵۳ ر] صحاح الفرس ) توضیح این کلمه مخفف ((هراک ) ) هرک است .
فرهنگ معین
(هَ یا هُ ) (ص . ) نادان ، ابله .
فرهنگ عمید
۱. کسی که زود فریب بخورد و فریفته شود، ابله، نادان: که یارد داشت با او خویشتن راست؟ / نباید بود مردم را هزاکا (دقیقی: ۹۵ ). ۲. زبون.
پیشنهاد کاربران
این واژه در اصل از فعل هزیدن می اید که معنای خارج شدن می دهد و در پارسی میانه به ریخت اوزیدن ūzīdan بکار می رفته است. واژه ی هزینه نیز از همین فعل است و در پارسی میانه اوزینَگ ūzīnag بوده است.