هزاراسف

لغت نامه دهخدا

هزاراسف. [ هََ زا اَ ] ( اِخ ) ابن نماور. نام یکی از حکام پادوسبانان یا فادوسبانان در مازندران بوده است. ( از سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 192 از ترجمه فارسی ). رجوع به پادوسبانان شود.

هزاراسف. [هََ زا اَ ] ( اِخ ) هزاراسب. رجوع به هزاراسب شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس