هزار هزار


معنی انگلیسی:
one - milion

لغت نامه دهخدا

هزارهزار. [ هََ هََ / هَِ هَِ ] ( عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) هزار برابر هزار. یک میلیون : فراغت دل هزارهزار مردم. ( تاریخ بیهقی ). خراج پارس سی وشش هزارهزار درهم برآمد چنانکه سه هزارهزار دینار باشد. ( فارسنامه ٔابن بلخی ). و قرار داد که از آن کوره جمله دوهزارهزار درم خدمت بیت المال کنند. ( فارسنامه ابن بلخی )...

فرهنگ فارسی

هزاربار هزار یک میلیون ( ۱٠٠٠٠٠٠ ) : (( رسول علیهالسلام ازسدره المنتهی پرسید. گفت : درختی است در آسمان هفتم او را هزار هزارشاخ است برهرشاخی هزار هزار ازگ است . برهرازگی هزار هزاربرگ است . )

پیشنهاد کاربران

بپرس