هرنیز. [ هَِ ] ( اِ ) تعین و چیزی بخود سپردن باشد.( برهان ). دساتیری است. ( از حاشیه برهان چ معین ). - هرنیزمند. رجوع به هرنیزمند شود. || تعیین و قرار دادن چنانکه گویند: مواجب فلان را هرنیز کردیم یعنی تعیین کردیم و قراردادیم. ( برهان ). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 274 شود.