هرمین
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
هرمین . [ هََ رَ م َ ] ( اِخ ) دو بناست بر سر کوهی نهاده به نزدیکی فسطاط و ملاط و از جوهری است که هیچ چیز بر وی کار نکند و هر یکی را از وی چهارصد ارش دراز است اندر چهارصد ارش پهنا اندر چهارصد ارش بلندی و اندر میان وی خانه هاست کرده ، و مر او را یکی در است تنگ و بر این هرمین بسیار علم کنده است از طب و نجوم و هندسه و فلسفه . ( حدود العالم ) . رجوع به هرمان شود.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]