هرق

لغت نامه دهخدا

هرق. [ هََ ] ( ع مص ) ریختن آب را. ( اقرب الموارد ).

هرق. [ هَِ ] ( ع اِ ) جامه کهنه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هرق. [ هَِ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 12 هزارگزی خاور مراغه و 3500گزی شمال راه مراغه به قره آغاج واقع شده و جایی معتدل و دارای 649 تن سکنه است. آب آن از چشمه ها تأمین میشود. محصول عمده اش غله ، کرچک ، بادام ، کشمش ، توتون و کار مردم زراعت و کرباس بافی و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

ده دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه .در ۱۲ کیلومتری خاور مراغه دره معتدل . ۶۴۹ تن سکنه دارد. محصولش غله کرچک بادام کشمش توتون است .
جامه کهنه

دانشنامه عمومی

هرق یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان سراجوی شمالی بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع شده است. این روستا در زمان باستان محل قرار گیری دژ اوئیش دیش می باشد. وجود منطقه باستا نی در سمت شمال و شمال غربی روستا هاکی و نشان دهنده آن می باشد.
عکس هرق
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

با سلام و خسته نباشید
کلمه هرق که من میدانم روستای ما از توابع شهر مراغه است در 9 کیلومتری شرق شهرستان مراغه در دهستان سراجوی شمالی بخش مرکزی واقع شده است. شغل اصلی مردم این روستا کشاورزی است که اکثرا سیب انگور گردو و . . می باشد. انگور روستای هرق از شهرت بسیار بالایی برخوردار است. مردم این روستا در کنار کشاورزی دامپروری هم می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

باتشکر اگر اتخاذ کنید ممنون میشم
http://heraghvillage. blogfa. com/

بپرس