هرسین

/harsin/

لغت نامه دهخدا

هرسین. [ هََ ] ( اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان کرمانشاهان است. این بخش در خاور شهرستان واقع شده حدود مشخصات آن به شرح زیراست : از طرف شمال به بخش صحنه ، از طرف خاور به شهرستانهای نهاوند و خرم آباد، از جنوب به شهرستان خرم آباد و از باختر همه جا امتداد رودخانه گاماسیاب. هوای بخش مانند سایر بخش های مجاور سردسیر است. آب قراء آن از چشمه ها و زه آب رودخانه های محلی و قنوات کوچک تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، حبوبات آبی و دیمی ، لبنیات و سایر محصولات دامی ، میوه جات ، الوار و کتیرا است. ارتفاعات آن عبارت است از: کوههای شیرز ( شاه رزم ) و کوه گون بان در شمال ، کوه گل زرد در خاور، کوه سیاه کمر کوه امامزاده و کوه خاوری چمن اسماعیل از جنوب این بخش را محصور نموده است. ارتفاع قصبه هرسین از سطح دریا 1582 متر است. گودترین آبادی این بخش قریه ٔگروه بان 1241 متر از سطح اقیانوس مرتفعتر است مهمترین رودخانه این بخش همان رودخانه هرسین بوده پس ازمشروب نمودن قصبه و گرداندن چندین آسیاب وارد دهکده های بخش میگردد. این بخش تابع فرمانداری کرمانشاه است و از 56 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن درحدود 185000 نفر است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ). قلعه ای است و قصبه ای در پای آن. هوای معتدل دارد و آبهای روان. ( نزهةالقلوب ). از بلوکات کرمانشاهان است. حد شمالی آن صحنه ، حد شرقی نهاوند، حد جنوبی لرستان و غربی کرمانشاه است. از چشمه ای که قریب پانزده سنگ آب دارد مشروب میشود. ( از جغرافیای اقتصادی کیهان ). در حفاریهای این ناحیه مقداری آثار تاریخی گرانبها از دوره حکومت مقدونی ها در ایران به دست آمده است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 1908 و 1909 شود.

هرسین. [ هََ ] ( اِخ ) قصبه مرکزی بخش هرسین شهرستان کرمانشاه واقع در 54 هزارگزی خاور کرمانشاهان و کنار شوسه کرمانشاه به خرم آباد است. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیراست : طول آن 47 درجه و 35 دقیقه ، عرض 34 درجه و 16 دقیقه. ارتفاع آن از سطح اقیانوس 1582 متر است بنابراین 172 متر از کرمانشاه مرتفعتر است. جمعیت قصبه درحدود 7500 تن است. شغل اهالی زارعت و صنایع دستی زنان بافتن گلیم ، جاجیم و کلاش است. گلیم و کلاش هرسین به خوبی مشهور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

هرسین. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ژاورود بخش رزاب شهرستان سنندج ، واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری رزاب و 9 هزارگزی جنوب خاوری دوآب. جایی است کوهستانی و سردسیر و دارای 150تن سکنه. از چشمه مشروب میشود محصول عمده اش غلات ، لبنیات ، پنبه ، انگور، گردو و امرود است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

بخشی از شهرستان کرمانشاه . از طرف شمال به بخش [ صحنه ] از طرف خاور به شهرستان نهاوند خرم آباد از جنوب به شهرستان خرم آباد از باختر همه جا امتداد رودخانه گاماساب . این بخش ۵۶ آبادی دارد و سکنه آنها ۱۸۵٠٠ میباشد . راه شوسه کرمانشاه به خرم آباد از وسط این بخش میگذرد . مرکز بخش قصبه هرسین است که در ۵۴ کیلومتری خاور کرمانشاه کنار شوسه کرمانشاه به خرم آباد است . سکنه این قصبه ۷۵٠٠ تن و صنایع دستی زنان گلیم جاجیم بافی است . شغل مردم کشاورزی و کسب میباشد .

دانشنامه عمومی

هَرسین، یکی از شهرهای استان کرمانشاه و مرکز شهرستان هرسین است. شهر هرسین با جمعیت ۴۴٬۱۴۶ نفر در سال ۱۳۹۵[ ۳] در بخش مرکزی شهرستان هرسین واقع شده است. این شهر در ۴۴ کیلومتری خاور کرمانشاه قرار دارد.
کیومرث رحیمی در کتاب «هرسین در گستره تاریخ» نام هرسین را برگرفته از نام سین، ایزدبانوی ماه در اساطیر بابلی می داند. سین همچنین نام معبدی برای همین ایزدبانو بوده که توسط نبونعید در اطراف حران ساخته شده است. واژه سین همچنین به عنوان پسوند در نام پادشاهان سلسله نی سن سومر و پادشاهان خاندان اور به کار رفته است. [ ۴]
در سطر ۶۲ ستون دوم ستون سنگی آشوری روستای نجف آباد از شهری مادنشین به نام حَرزیَنو ( در متن: URU Ḫa - ar - zi - a - ni ) در کنار دیگر شاهک نشین های ماد یاد شده و آمده که سارگون از شاهک آن که زَردوکَ ( در متن: mZa - ar - du - ka - a ) نام داشته است، باج و خراج ستانده است. در دو فهرست دیگر از شاهک نشین های مقهور آشور نیز به این دو نام اشاره شده است. یکی در فهرست شاهکان مادی که هنگام لشکرکشی بزرگ هشتم سارگون به سال ۷۱۴ ق م به ماد و مانا و اورارتو نسبت به او ابراز وفاداری کردند، در سطر ۴۹ از نبشتهٔ یادمانی سارگون معروف به «نامه به خدای آشور» از شهر حَرزیَنو ( در متن: URU Ḫa - ar - zi - a - nu ) و شاهک آن زَردوکو ( در متن: mZa - ar - du - uk - ku ) یاد شده است. دومی نیز در فهرستی از شاهکان مادی که در پایان لشکرکشی سال ۷۱۳ پ م نسبت به پادشاه آشوری اظهار تابعیت کردند، از شاهک نشین حَرزیَنو ( در متن: KUR Ḫa - ar - zi - a - nu ) و شاهک آن زَ/حَردوکَ ( در متن: mZ/Ḫa - ar - duk - ka ) یاد شده است. ارنست امیل هرتسفلد معتقد بود حَرزیَنو جایی در ماد غربی در استان کرمانشاه امروزی و هم پهلو با شاهراه خراسان بزرگ قرار داشته است و مهرداد ملک زاده با پژوهش بر روی این فرض، معتقد است که زردوکَ ( Zṛd - uka - * ) نامی مادی و احتمالاً به معنی دلیر و دلدار است، و حَرزیَنو همان هرسین امروزی است و این شهر نزدیک به ۳ هزار سال است که بدین نام خوانده می شود. [ ۵]
در کتاب های تاریخ گزیده و نزهت القلوب سنه ۷۴۰ ه‍. ق از هرسین و الشتر که از مناطق اصلی لک ها هستند بعنوان دو شهر از ۱۶ ولایت کردستان یاد شده و به توصیف آنها پرداخته است که با احتساب ۸ ولایت دیگر می توان تخمین زد بیش از ۶۰درصد لکی در کرمانشاه و خاستگاه لک در کرمانشاه و نواحی بیستون و هرسین است. [ ۴]
عکس هرسینعکس هرسینعکس هرسینعکس هرسین

هرسین (سروآباد). هرسین ( به کردی: هه رسین ) یک روستا در ایران است که در دهستان بیساران در شهرستان سروآباد استان کردستان واقع شده است. [ ۱] هرسین ۶۵۵ نفر جمعیت دارد.
عکس هرسین (سروآباد)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در ابتدا باید دانست که در متون پهلوی و زرتشتی هور به مانا یا به چم آفتاب و سین هم به مانای ماه و همچنین آهو آمده است پس به گمان بالایی با آب و هوا و شرایط زیبای هرسین می توان هرسین را با نزدیک به ( ( محل
...
[مشاهده متن کامل]
برآمدن آفتاب، آهوی آفتاب ، سرزمین خورشید و ماه ) ) دانست که زبان و لهجه مردمان شهر هرسین کردی ولی زبان روستاهای اطراف هرسین به جهت همسایگی با لرستان لکی است و در حال حاظر شاید بین ده تا بیست درصد از مردم با پیشینه هرسینی در آن شهر باقی مانده باشند و در حال حاضر بیشترین ساکنان هرسین را مردم غیور کاکاوند با لهجه لکی تشکیل داده اند

زبان همه ایرانیان مگر ایلامی ها و عرب هایی که پیش از یورش اعراب مسلمان صحرای حجاز در ایرانشهر ساسانی می زیستند گویش هایی از زبان آریایی بوده که مادها و پارت ها و پارس ها به آن سخن می گفتند. این زبان با
...
[مشاهده متن کامل]
گویش های گوناگون آن در سراسر ایران بزرگ آن زمان از کناره های رَپیهوینیگ ( جنوبی ) خَلیگ ( خلیج ) پارس تا ایستانپوهل یا ایستانپول: پُل ایستاننده ( متوقّف کننده ی رومیان باستان، یا همان ایستانبول کنونی در ترکیه که امروزه برخی به نادرستی آن را به کنستانتینوپل رومی پیوند می دهند چون تاریخ خود را از زبان بیگانگان فرا گرفته ایم ) تا فرای دریای مازندران ( مانند آستاراخان که همان آستاراگان: فریبایان، اغواگران که جمع آستاراگ: آستارای امروزی در کناره ی رَپیهوینیگ دریای مازندران است؛ و دربند هنوز دربند و گرفتار روسیه با دژ ساسانی در آن و نوشته های پارسی! و کازان ) تا بخش های خاوری چین تا کازاگستان، کیرکیزیستان، ترکمنستان و افغانستان، تاجیکستان، تا مغولستان و از زیر تا بخش بزرگی از پاکستان و یمن و عمان و عربستان یا همان سیملان واز باختر تا ایرَک یا آراگ ( عراق ) تا بخش هایی از سوریه کنونی گسترده بود. چون نخستین بنیانگزار کشور ایران کوروش بزرگ شاهنشاه هخامنشی بود که خود زاده ی یکپارچگی ماد و پارس بود، و پایتخت خود را در پارسه ( پرسپولیس ) در استان فارس کنونی ساخت، از این روی بیگانگان ایرانیان را پارسی می شناختند و ایران را پرسیا می خواندند. نام ایران در نوشته های تاریخی ایرانویج و سپس ایران بود که بر روی سکه های برخی پادشاهان ساسانی نیز نوشته شده است. شکوه و دادگری کوروش بزرگ چنان بود که پارت های اشکانی به پیشینیان هخامنش ( نیکمنش ) خود ارج می نهادندو خود را از پسینیان شاهان هخامنشی می شمردند و پس از آنان نیز ساسانیان همین راه را پیمودند. زبان فارسی کنونی زبان زخم خورده همه ی ما ایرانیان پس از یورش اعراب و در پی آن تاخت و تاز مغولان چنگیزی و تیموری است که با چندین شده فرمان راندن بر ایرانیان زبان خود را در میان ایرانیان گستردند. یورش اعراب با یورش مغولان چنگیزی پایان یافت و ایرانیان را زمانی برای آسایش و زندگی و آرام گرفتن نبود! این بدبختی و روزگار شوم چنان چیره شده که نه تنها ما ایرانیان در جای جای میهن خود همدیگر را درست نمی شناسیم که گاه ایرانشهریان نیز خود را نمی شناسند، که گاهی نیز این ناشناسی از ناهمخوانی کشورداری ها در کشورهای ایرانشهری و گاه از بدبختی ستیده ( ناشی ) از یورش اعراب و مغول تباران است آن چنان که کشوری که بیشتر مردمش مغول تبار نیستند و نام های شهرهای بزرگ و کوچک آن بیشتر به زبان پارسی و پارسی پهلوی هستند ( وان: پیروزی؛ ویرانشهر؛ آماسیا با آثار باستانی ایرانی؛ اَرَپگیر: شکارگر اعراب، مانند گورگیر که به بهرام شاه گفته می شد؛ ایزمیر: هیزم ساز، ایزم همان هیزم یا سوخت است؛ اَرزَنجان که معرب اَرژَنگان است، و ایستانبول که معرب ایستانپوهل یا ایستانپول است، مانند دزفول که معرب دژپوهل، دزپوهل است و . . . ) . سخن از دست درازی به کشورهای همسایه و یا هر فریبکاری دیگر نیست، سخن از شناختن درست همدیگر و برادری و مهربانی میان ایرانیان و ایرانشهریان است. نه تورانیان تورک بودند که افراسیاب نامی پارسی است و نه ترکیه به راستی سرزمین ترک تباران است که خود تازشگاه اعراب مسلمان و سپس مغولان چنگیزی و تیموری شده است! با بررسی زبان مردم آذربایجان و ترکیه که روشن می شود که نام اندام های بدن مانند باش ( سر، از ریشه باشیدن و بودن و باش - ، که زنده بودن و کیستی هر کس را نشان می دهد ) ، گولاگ ( غولاگ بخوانید، پارتی: شنونده؛ گوش ) ، گوز ( گُز بخوانید: گردو، اشاره به چشم گرد و گردویی آریایی تباران در برابر چشم تنگ ها و چشم بادامی ها ) ، دوداگ ( لَب، دود کننده، بخار کننده از بُن دودیتَن و دود - ) ، اوز ( چهره، روی، بیرون ) ، بورون ( برون، بیرون، بینی ) ، آن یا اَن ( پیشانی ) ، آغز ( آغاز: شروع که به آغاز راه خوراک خورده شده و یا به آغازگاه سخن اشاره دارد ) ، آیاگ ( آینده، پا از بن آمدن و آی - ) و اَل ( دست، از بن اَلیتَن و اَل - به معنی گرفتن و به دست آوردن است و با اَلَک: سَرَند، ابزاری برای به دست آوردن و گرفتن همریشه است و نام شهر اَلیگودَرز در استان لرستان نیز به همین گویش است اَل ی گودرز یعنی دَستِ گودرز و گودرز نامی پارسی و آریایی است ) و پارماگ یا گویش آذری آن بارماگ که به معنی همه کاره و مدیریت کننده است و با نام پارمیدا و پَرمَک ( بَرمَک ) و پارمان همریشه است، دیرناک یا دیرناخ ( دریناگ از بن درینیتَن، درین - ) : دریدن، شکافتن ) ، گورساگ ( گرسنه شونده، معده ) ، چَنَه ( چانه ) ، دیل ( دِل، دیل، و زبان در گویش آذری، چون هر آنچه در دِل است را هویدا و آشکار می نماید که تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد ) . به گمان نمی رسد که این همه همخوانی زبانی کاری تصادفی یا ترشّحات مغزی من باشد و این همخوانی حتّی در نام شهرها و روستاهای بزرگ و کهن آذربایجان مانندماراغا، ماراگا ( ماراگاک، حساس، متوجّه و هوشیار، نگران و چشم به راه، نگهبان ) ، تبریز یا تابریز یا تاوریز ( توانفرسا، شهری درون دره ی میان کوه ها که رفت و برگشت دشواری دارد ) ، ارومیا یا هرومیا ( شهری بر سر راه هروم: روم شرقی ) ، اردبیل، اردویل، ارتاویل ( راستی شهر، شهر درستی و پارسایی ) و جولفا ( معرَّب گولپا یا گُلپا به فارسی کنونی، شهری که جای ( پایَگ ) گل ها و گلزار است؛ گلپایگان هم نام شهر دیگری در ایران است ) و چاراویماق یا چاراویماگ ( چار: چار، چهار و اویماگ: حفر کننده، کَننده، چشمه ) ، و . . . . آیا می شود تورک بود و نام بخش های بدن و نام شهرهای کهن ( پیش از دگرگون کردن نام ها در زمان رضاشاه پهلوی ) به زبان آریایی باشند. نام بابک خررمدین هم پارسی پهلوی است و بابک معرب پاپک یا پاپگ است که همان سرپرست و پدر است و با پاپا و بابا و یا پاپان و بابان همریشه است و آنان که آن را بی بیگ و مانند اتابک و اتابیگ می شناسانند، چگونه می توانند واژه های پارسی خررم یا هوررم و دین را که مانند دمب خروس دزد دروغگو بیرون زده اند، پنهان بدارند؟؟؟ باری هم میهنان گرامی، اکنون که ترک تبار نبودن مردم آذربایجان ( آدورپایگان: سرزمین آتشگاهان ) و بسیاری از مردم کشور دوست و برادر تنی خودمان، ترکیه را نشان دادم، روشن است که مردم دلاور کردستان ( معرّبِ گُردِستان که در زبان پارسی پهلوی چون همانند زبان لاتین حرکت نیست، گوردستان نوشته می شده که کوردستان معرب آن است ) و مردم لرستان و بختیاری و لَک و گیلان و مازندران و بلوچستان و هوگیستان ( معرب شده به خوجیستان، و یه گمان می رسدکه سپس با دگرگونی فرهنگی و نجس شمردن هوگ یا همان خوک که نماد فرخندگی و برکت در ایران پیش از اسلام بود، به خوزیستان، خوزِستان دگرگونی یافته است. واژه هوگسته: خُجسته وشهرهای خُجَند و خُجاوَند همریشه هستند و نامشان را از هوگ یا همان خوک می گیرند ) و هوراسان یا خراسان همه ایرانی و هم ریشه هستند.

در زبان پارسی پهلوی هی|ر ( هِر با - ِ کشیده خوانده می شود ) به چیم ثروت است و سین همان سینه است و هِرسین یعنی جایی که بر سینه خود ثروت دارد. با نگرش به این که برخی از هم میهنان از واژه سین به خدای بابلی
...
[مشاهده متن کامل]
ماه رسیده و آن را به هرسین پیوند داده اند، بررسی نشانه های باستان شناسی می تواند در آگاهی یافتن به ریشه این نام یاری دهد. اکنون خود نگاهی به نشانه های باستانی و جاذبه های گردشگری هرسین کردم که وجود این آثار باستانی و ثروت و گنج دستکم در تارنمای https://www. kojaro. com/attraction/list/harsin - 31018 - ci/sort/13 به خوبی روشن و آشکار است. همچنین آنچه در زبان سومری هست سن، و نَه سین است!!!

جنگتون سر چیه
همتون یک ریشه دارین
لر ( لک ) بختیاری و. . و کورد ها
اینها همه یک ریشه دارند و زبانشان هم مثل هم هست اگر از واژه های اصلی و قدیمی زبان خود استفاده کنن.
من بختیاریم و هرسین رو اشکین . اشک آلود و هم معنی با زبان کوردی هست تو زبان ما هم
...
[مشاهده متن کامل]

ما کلمه ای داریم که بعضی کورد ها استفاده نمیکنن ولی سورانی ها استفادش میکنن
ما به بره کوچیک شیرخوار میگیم مندال اونا به بچه شیرخوار میگن مندال.
ما همه زبانمون یک ریشه داره و کلا یکی هستیم
هویت کوردی و لری یکی هستن و ایرانی اصیل هستن مثل بقیه اقوام عزیز.
چرا سر چیزهای الکی بحث میکنین بجای این چیزا به فکر پیشرفت کشور باشین نه لر و کرد گفتن .
لری که خجالت میکشه لری سخن بگه بیجا میکنه بیاد اینجا بگه لر فلانه و بهمانه و همینطور کورد هم.
اگه واقعا متعصبین و واقعا ریشه میخاین ریشه تونو حفظ کنین.
ما الان نیگن گویش بختیاری درحالیکه ما زبان جدا داریم از فارسی
ما خیلی کلمات رو جایگزین کردیم با فارسی و تقریبا زبانمان فارسی شده و فارسی سخن میگیم .
دَم یا دَمو=دقیقه لحظه
میلُم:لحثه
مِنجِقا:وسط
پرچل:کثیف
مُسَمسِک:دردسر
مندال:بره کوچک
هرس:اشک
زمند_عاجز=خسته
هدُم:هستم
و. . . .

هرسین در اصل بیگ زادگان هرسین هورامانات بودن و تغیرات زوانیشان بستگی به سیاست اونان داشت، بیچارمان کردن این خان و خانزادها از اول تا آخرشان
با سلام
هرسین شهری لُر نشین میباشد که مردمانش با گویش لکی سخن میگویند
زنده باد ایران و ایرانی
سلام آقای زنگنه مردم زنگنه اصالت دقیق و هویت مشخص ندارن عده ای شمال عراق هستید عده ای ترکیه وسوریه اصلا هویت زنگنه بسیار متزلزل می باشد قوم لک با هویت معین و داشته های فرهنگی بسیار غنی از ادوار ماقبل تاریخ صاحب هویت واصالت هستن.
هرسین نازاره که عشقه . سلام بر هر چی هرسینیه هر چی لک خیرتیه . کرمانشاه یعنی شناسنامه قدرت و عزت و شرف لکستان . نماد غیرت حکومت زندیه
هرسین در اواخرزمان حکومت ساسانیان تشکیل شده از سه شهر کنگاور و بیستون کرمانشاه بمعنی هرسه این که در گویش محلی به هرسین رواج پیدا کرده هیچ منبع خاصی نیست که تایید کند
لک قوم نیست بلکه لهجه ای از گویش لری است.
بزرگان قوم لک زبان خودرا همیشه لر دانسته اند و عده ای هم از روی نادانی کرد. اما آن ها بنا بر تاریخ خودرا لر دانسته اند.
کسانی که می خواهند لر را نابود کنند دنبال این بهانه گیری ها هستند. هرچه مسئولین از روی بی اطلاعی لرهای لک زبان را قومی مستقل ثبت کرده اند اما هیچ گاه حقیقت از بین نمی رود
...
[مشاهده متن کامل]

کسانی که فامیلی آنها ( ( هرسینی ) ) است از چه طایفه و تیره ای هستند.
کُردزرینی وجود ندارد اینجا همش لک زرین هستند

باسلام.
به گفته بزرگان اجدادمان از هرسین کرمانشاه به نواحی نهاوند و بروجرد سکنا گزیده اند. و نام خانوادگی آن ها ( ( کرد زرین ) ) بوده است.
لطفا اگر اطلاعی راجب این موضوع دارید بیان نمایید باتشکر
هرسین به معنای اصلی در گذشته به هفت سین ویا هرسین هرکدام از سین ها هر به معنای عقاب وسین به معنای کوه ومی شود عقاب کوه یا همان کوه عقاب
نام یک روستا در استان کردستان وشهرستان سروابادم هست
هرسین در واقع کلمه هرشین بوده است که شین در گویش محلی به معنای خراشیدن صورت بهنگام از دست دادن عزیزان میباشد. که رفته رفته به مرور زمان کلمه شین به سین متغیر گشته. واینکه کلمات هرس واسر در زبان باستان
...
[مشاهده متن کامل]
معنای اشک واشکین وگریستن بوده است . پر بجا ومسلم است . واحتمال به یقین در زمان ساسانیان مردمان این شهر در از دست دادن عزیزان بسیار شیون کننده وحزین بوده اند به همین دلیل حرف ( هر ) درگویش لک معنای همیشه ووحرف ( شین ) به معنای شیون وزاری بو

واژه " سین " در پارسی همان واژه " سئن " اوستایی است و به معنای عقاب که در ساختار بسیاری از واژگان امروز نیز دیده می شود ، مانند : سئن دژ ( سنندج ) ، سئن مرغ ( سیمرغ ) ، رام سئن ( رامسین ) و. . .
واژه " هر یا هری " در اوستا همان" آریا و آریو " در پارسی است که به هر دو گونه در زبان پارسی و سنسکریت دیده می شود، مانند: هریرود ( رودآریایی ) ، هریگان ( هریجان ) ، هاریانا ( آریانا ) ، هریوتیش ( گام آریایی ، نام شهر رخج در افغانستان ) و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

هرسین: نیز کوتاه و دگرگون شده " هریو سئن " به معنای عقاب آریایی است.

در زبان لری بختیاری به معنی
اشک آلود. چشم گریان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس