لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
زدن، چیدن، سرشاخه زدن، با تنبلی حرکت کردن، هرس کردن، شلنگ برداشتن، شاخه های خشک را زدن، دست یا پای کسی را بریدن
گول زدن، هرس کردن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن
هرس کردن
اراستن، سرشاخه زدن، هرس کردن، ساده کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
معنیش میشه مورچه
معنیش میشه فیل
مانیش میشه، پا