هراکلیت

لغت نامه دهخدا

هراکلیت. [ هَِ ] ( اِخ ) هراقلیت. هراکلیتوس. رجوع به هراکلیتوس شود.

پیشنهاد کاربران

از همه کسانی که سخنانشان را شنیده ام، هیچکس نبود که دریافته باشد که همه چیز یکی ست.
در بعضی متون فارسی لقب " فیلسوف تاریک اندیش " به هراکیت داده می شود که مایه تآسف می باشد. لقب تاریک که متفکرین غربی به او داده اند نه بخاطر تاریک اندیشی بلکه بخاطر عدم توانایی خود آنها در درک افکار آن انسان روشن اندیش می باشد. به زبان یونانی آن لقب به شکل زیر می باشد : skoteios . با اندکی تامل روی این واژه میتوان احتمال داد که این کلمه یک عبارت به زبان فارسی می باشد : سکوت آی اوست. یعنی او ساکت است یا او ساکت می آید. در مورد نام او یعنی Hereiklitos : این حقیر بدون اینکه بتوانم دلیلی روشن ارائه دهم بر این باور ام که واژه " کلیت " در زبان یونانی بسیار شبیه به کلمه " کلید " در زبان فارسی است و حروف os در آخر بعضی کلمات و نام ها در زبان یونانی مخفف عبارت فارسی " او است " می باشد. هِرآی یا هِرا شاید در زبان فارسی بتوان آنرا با " هر آمده ای " هم معنی و معادل دانست. لذا هراکلیت یا هرا کلید میتواند به عام ترین کلید اطلاق شود که به هر قفلی بخورد و هردری را بتوان به کمک آن گشود یا باز کرد. یا کلید شناخت همه چیز. عبارت یونانی panta rhei یا " همه چیز جاری ست "
...
[مشاهده متن کامل]

باز هم به دلیلی ناپیدا در لفظ اول مرا به یاد عدد پنج و در لفظ دوم ، کلمه فارسی ؛ راه می اندازد. اما مطمئن هستم که منظور هراکلیت از بیان و نوشتن این الفاظ سرنوشت های پنجگانه جنسی - عشقی افراد انسانی نبوده است.
زندگی : هراکلیت معتقد بوده است که حیات یا زندگی دارای هدف و مقصد نیست و منظور اش از این بیان این نبوده است که زندگی دارای مفهوم و معنا نباشد بلکه او خود زندگی را هدف و مقصود و مقصد دانسته است. در همانجا ادامه میدهد و میگوید که زندگی ابزار رسیدن به هدف و مقصد نیست بلکه هم ابزار و هم هدف است. بطور کلی میتوان منظور اورا چنین تفسیر کرد که برای افراد انسانی بهتر و مفید تر است که وقت خودرا روی معنا و مفهوم و هدف و مقصد زندگی تلف نکنند بلکه مشغول زندگی کردن شوند.
سال بزرگ : از دیدگاه هراکلیت یک سال بزرگ عبارت است از فاصله زمانی بین دو بار خاموش شدن و یا دو بار مشتعل شدن آتش زنده و معقول و جاودانه. به زبان علمی امروز میتوان یک سال بزرگ هراکلیت را طول عمر کیهان یا دهر کیهانی نامید که بین وقوع دو مه بانگ متوالی محدود میگردد. برای سهولت و با زبان حدس و گمان و احتمال میتوان طول عمر کیهان را برابر با مقدار عددی سرعت نور ( بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) بتوان دو باضافه پسوند سال یعنی 90 میلیارد سال تخمین زد. 45 میلیارد سال متعلق به فاز انبساط و 45 میلیارد سال به فاز انقباض مجدد. البته طول عمر کلی کیهان هنوز در علوم نجوم و کیهان شناسی محاسبه و تعیین نگردیده است و این تخمین همان طوریکه اشاره شد کاملا احتمالی است و نه یقینی.
آتش هراکلیت در میدان علوم نجوم و کیهان شناسی عصر جدید، آتش معمولی نیست که از رهایی انرژی پیوندی بین ملکول ها ایجاد میشود و دارای دود باشد بلکه دمای محض است، حالت اولیه کیهان که در آن حالت پیوستگی و همگنی و یا تجرد یا تکینگی فیزیکی، هنوز ذرات و امواج نور و ذرات زیر اتمی شکل نگرفته بودند. اصل هم ارزی انرژی و دما قبل از پیدایش نظریه علمی مه بانگ توسط بولتزمان ( یا بولتزمن ) فیزیکدان اروپایی به زبان ریاضی فرمول بندی شده بود. نوسانات خاموش و شعله ور شدن کلی آتش جاودانه هراکلیت همسنگ و مترادف با نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی و متعاقب آن زنجیره و یا تسلسل تولد و مرگ کیهان و وقوع قیامت ها یا مه بانگ های متوالی که در برگیرنده زنجیره یا تسلسل تولد و مرگ کلیه موجودات زنده و غیر زنده می باشد. سال بزرگ هراکلیت یا دهر و یا عمر کلی کیهان توسط لحظه حال که با لحظات ازل و ابد یکی است و برابر می باشد رقم زده میشود و در علم فیزیک به زمان پلانک معروف است و برابر با 10 بتوان منهای 43 ثانیه.
زمان از دیدگاه هراکلیت : زمان مثل یک کودک است که سنگ ها ( یا مُهره ها ) را روی یک تخته نرد از این طرف به آنطرف جابجا می کند؛ قدرت الاهی یک کودک. در همین رابطه در بحث های دیگر این حقیر بدون اطلاع از تعریف هراکلیت از مفهوم زمان، لحظات ازل و ابد را تجلی قدرت مطلق و بیکران خداوند معرفی کردم که محتوای کلیه جهان های نزولی و صعودی را لحظه به لحظه بهمراه خود به سوی آینده حرکت می دهد.
تفسیر علمی یکی بودن راه پایین آمدن و بالا رفتن آتش زنده و معقول و جاودانه هراکلیت : منازل صعودی حرکت دو جهته هستی در سیر صعودی بطور کامل یا صددرصد تکرار منازل در سیر نزولی می باشند. از آنجایی که پیشنیان به دو حقیقت بنیادی یعنی سرنوشت های پنجگانه جنسی - عشقی و نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه کلیه افراد انسانی آگاه نبوده اند، نمی توان از آن بزرگواران انتظار داشته باشیم که تعداد منازل را بطور حقیقی و مطابق بر واقعیت تعیین نموده باشند. این کار در عصر جدید وظیفه الاهیات علمی ؛ فلسفه و عرفان علمی است و نه الاهیات دینی ؛ حکمت و عرفان دینی.
در مورد شنا کردن : فردی که در یک زمان و مکان ویژه در یک رودخانه شنا کرده باشد نه تنها دوباره بلکه بطور بیشمار در همان آن و مکان در سطوح تکاملی بیشمار هستی شنا خواهد کرد.
افلاطون بیان افکارات هراکلیت را تاریخ پیشین ورود به جهان بینی ایده ها و ارسطو اورا پیشرو یا هموار کنده راه به میدان متافیزیک خود می دانند. هگل در علم منطق بر این باور است که جهان بینی افلاطون در جهت ادغام افکار پارمنیدس و هراکلیت شکل گرفته است. امروز میتوان به هراکلیت و پارمنیدس هردو به یک سهم حق شناخت هستی را داد. هستی هم بخش ثابت و ساکن و بدون تغییر و تحول و خارج از مشمولیت گذر زمان و مطلق دارد و هم بخش ساری و جاری و متغیر و متحول و نسبی و مشمول حال گذر زمان. به عنوان مثال محیط جهان ها ؛ جان ؛ چهار چوب و مفاد طرح خلقت و آفرینش ؛ تصمیمات خداوند همگی به بخش مطلق تعلق دارند.
درمورد مرگ و زندگی : هراکلیت مثل بقیه اندیشمندان قبل و بعد خود؛ حیات یا زندگی را قطب متضاد مرگ دانسته است. در صورتیکه قطب متضاد مرگ، قطب تولد می باشد و نه حیات.
Logo : لو گو : لو دهنده خود. لوگوی هراکلیت که خود او آنرا نیروی محرکه آتش زنده و معقول و جاودانه و همچنین کلام ؛ زبان ؛ افسانه ؛ حکایت ؛ داستان می داند و تعریف میکند، چیزی دیگری نیست غیر از کلام یا زبان هستی بیکران خود خداوند.
در پایان به یک پاره دیگر از بیانات هراکلیت اشاره میکنم:
اگر لو گو را نمی توانید بشنوید به من اعتماد داشته باشید، کسی که دست شمارا میگیرد و شما را از دنیای شناخته ها به دنیای ناشناخته ها هدایت میکند؛ یعنی دنیای خرد. امید که این حقیر به عنوان یک کودک توانسته باشم که دست این پیر خردمند را که در عصر طلایی خویش سرمست از خردورزی تلو تلو راه میرفت گرفته و اورا اندکی با دنیای ناشناخته های عصر جدید آشنا نموده باشم.
بهر حال هراکلیت را میتوان یک فیلسوف شاد و خندان و روشن اندیش و پدر بزرگ دیالکتیک دانست و نه یک فیلسوف گریان و تاریک اندیش.

بپرس