هراس و وحشت سال ۱۸۳۷، یک بحران مالی در ایالات متحده بود که باعث رکودی بزرگ شد و تا نیمه دهه ۱۸۴۰ به طول انجامید. سودها، قیمتها، و دستمزدها کاهش یافت، این در حالی بود که بیکاری افزایش پیدا کرد. بدبینی در آن زمان زیاد گشت. منشأ و دلیل این هراس و وحشت، هم داخلی و هم خارجی بود. شیوه های قرض دهی با انگیزه سفته بازی در ایالات غربی، کاهش شدید در قیمتهای پنبه، فروپاشی حباب زمین، جریانات بین المللی پول و سیاستهای محدود کننده قرض دهی در بریتانیای کبیر، همه مقصر بودند. در دهم می ۱۸۳۷، بانکها در نیویورک سیتی پرداختهای پولی را به تعویق انداختند، بدین معنی که آنها دیگر اوراق تجاری را به ارزش اسمی کامل به ( صورت ) پول بازخرید نمی کردند. علی رغم بهبودی جزئی در ۱۸۳۸، تقریباً به مدت هفت سال رکود ادامه یافت. بانکها فرو پاشیدند، کسب و کارها شکست خوردند، قیمتها کاهش یافتند، و هزاران کارگر شغل خود را از دست دادند. بیکاری در بعضی مناطق به اندازه ۲۵٪ بود. به طور کلی، سالهای ۱۸۳۷ تا ۱۸۴۴، سالهای افت دستمزدها و قیمتها بود.
این بحران به دنبال یک دوره توسعه اقتصادی، از نیمه ۱۸۳۴ تا نیمه ۱۸۳۶، اتفاق افتاد. در طول این سالها قیمت زمین، پنبه و برده ها به شدت افزایش پیدا کرد. منشأ این توسعه و پیشرفت عظیم علل هم داخلی و هم بین المللی فراوانی داشت. به دلیل عوامل عجیب ( در ) تجارت بین المللی در آن زمان ( Specie Circular ) ، مقادیر بسیار زیادی از نقره، از مکزیک و چین به ایالات متحده می آمدند. فروش زمین و تعرفه های گمرکی بر واردات، درآمدهای فدرال قابل توجهی را ایجاد می نمود. به واسطه صادرات پرمنفعت پنبه و بازاریابی اوراق قرضه تحت حمایت دولت در بازارهای پول بریتانیایی، ایالات متحده، سرمایه گذاری قابل توجهی از ( طرف ) بریتانیای کبیر به دست آورد. این اوراق قرضه پروژه های حمل و نقل در ایالات متحده را تأمین مالی کردند. وام های بریتانیا، که از طریق خانه های بانکداری انگلیسی - آمریکایی مانند Baring Brothers در دسترس قرار می گرفت، باعث تقویت بخش عظیمی از توسعه در جهت غرب ایالات متحده، پیشرفت های زیربنایی، توسعه صنعتی و پیشرفت اقتصادی در طول دوره قبل از جنگ داخلی آمریکا ( antebellum ) شد.
در سال ۱۸۳۶، مدیران بانک انگلیس متوجه شدند که در سالهای اخیر، ذخیره پولی بانک به شدت کاهش یافته، این احتمالاً به دلیل برداشت های ناچیز گندم که بریتانیای کبیر را مجبور به وارد کردن بخش زیادی از غذای خود می کرد، بود. ( احتمالاً، در سال ۱۸۳۵ رویداد عظیم آب و هوایی جهان وجود داشت… ) . برای جبران، مدیران اشاره کردند که به تدریج نرخ بهره را از ۳ به ۵ درصد افزایش خواهند داد. تئوری مالی متعارف، بر این نظر است که بانکها در زمان مواجهه با ذخیره پولی اندک، می باید نرخ های بهره را بالا برده و قرض دهی را محدود نمایند. افزایش نرخ های بهره، بر اساس قوانین عرضه و تقاضا، به منظور جذب specie بوده، زیرا معمولاً، پول جایی جریان پیدا می کند که بیشترین بازدهی را ایجاد خواهد کرد ( با فرض ریسک برابر در میان سرمایه گذاری های ممکن ) . در اقتصاد باز دهه ۱۸۳۰، با مشخصه تجارت آزاد و موانع تجاری نسبتاً ضعیف، سیاستهای پولی نیروی مسلط - در این مورد، بریتانیای کبیر - به ما بقی سیستم اقتصادی جهانی بهم هم پیوسته که شامل ایالات متحده می شد، انتقال یافت. نتیجه این بود که با افزایش نرخ های بهره بانک انگلستان، بانکهای بزرگ ایالات متحده مجبور به کاری مشابه شدند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین بحران به دنبال یک دوره توسعه اقتصادی، از نیمه ۱۸۳۴ تا نیمه ۱۸۳۶، اتفاق افتاد. در طول این سالها قیمت زمین، پنبه و برده ها به شدت افزایش پیدا کرد. منشأ این توسعه و پیشرفت عظیم علل هم داخلی و هم بین المللی فراوانی داشت. به دلیل عوامل عجیب ( در ) تجارت بین المللی در آن زمان ( Specie Circular ) ، مقادیر بسیار زیادی از نقره، از مکزیک و چین به ایالات متحده می آمدند. فروش زمین و تعرفه های گمرکی بر واردات، درآمدهای فدرال قابل توجهی را ایجاد می نمود. به واسطه صادرات پرمنفعت پنبه و بازاریابی اوراق قرضه تحت حمایت دولت در بازارهای پول بریتانیایی، ایالات متحده، سرمایه گذاری قابل توجهی از ( طرف ) بریتانیای کبیر به دست آورد. این اوراق قرضه پروژه های حمل و نقل در ایالات متحده را تأمین مالی کردند. وام های بریتانیا، که از طریق خانه های بانکداری انگلیسی - آمریکایی مانند Baring Brothers در دسترس قرار می گرفت، باعث تقویت بخش عظیمی از توسعه در جهت غرب ایالات متحده، پیشرفت های زیربنایی، توسعه صنعتی و پیشرفت اقتصادی در طول دوره قبل از جنگ داخلی آمریکا ( antebellum ) شد.
در سال ۱۸۳۶، مدیران بانک انگلیس متوجه شدند که در سالهای اخیر، ذخیره پولی بانک به شدت کاهش یافته، این احتمالاً به دلیل برداشت های ناچیز گندم که بریتانیای کبیر را مجبور به وارد کردن بخش زیادی از غذای خود می کرد، بود. ( احتمالاً، در سال ۱۸۳۵ رویداد عظیم آب و هوایی جهان وجود داشت… ) . برای جبران، مدیران اشاره کردند که به تدریج نرخ بهره را از ۳ به ۵ درصد افزایش خواهند داد. تئوری مالی متعارف، بر این نظر است که بانکها در زمان مواجهه با ذخیره پولی اندک، می باید نرخ های بهره را بالا برده و قرض دهی را محدود نمایند. افزایش نرخ های بهره، بر اساس قوانین عرضه و تقاضا، به منظور جذب specie بوده، زیرا معمولاً، پول جایی جریان پیدا می کند که بیشترین بازدهی را ایجاد خواهد کرد ( با فرض ریسک برابر در میان سرمایه گذاری های ممکن ) . در اقتصاد باز دهه ۱۸۳۰، با مشخصه تجارت آزاد و موانع تجاری نسبتاً ضعیف، سیاستهای پولی نیروی مسلط - در این مورد، بریتانیای کبیر - به ما بقی سیستم اقتصادی جهانی بهم هم پیوسته که شامل ایالات متحده می شد، انتقال یافت. نتیجه این بود که با افزایش نرخ های بهره بانک انگلستان، بانکهای بزرگ ایالات متحده مجبور به کاری مشابه شدند.
wiki: هراس و وحشت ۱۸۳۷