لغت نامه دهخدا
- معهذا ؛ با وجود این. با اینحال. با این که. رجوع به معهذا شود.
فرهنگ فارسی
(اسم ) این (اشاره بشخص یا شئ نزدیک ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی عَرَضَ: هر چیز غیر ثابت - زودگذر (در جمله "عرض الحیاة الدنیا "شؤون ناپایدار زندگی دنیا منظور است، و مراد از "عرض هذا الادنی " نیز لذائذ زندگی دنیا و نعمتهای زودگذر آن است ، و اگر به اشاره مذکر "هذا "به آن اشاره فرموده و حال آنکه جا داشت با ضمیر مؤنث "هذه "به...
معنی مُّمْطِرُنَا: بارنده بر ما (معنای قالوا هذا عارض ممطرنا این است که وقتی آن ابر را میبیند به یکدیگر بشارت میدهند که این ابری است که بر ما خواهد بارید )
معنی مَا یُلَقَّاهَا: آن نمییابند (از لقاء و ملاقات به معنای روبرو شدن و برخورد دو چیز با یکدیگر است ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس مانند : تمنون الموت من قبل ان تلقوه - آرزوی مرگ میکنید قبلا از آنکه آن را ملاقات نمایید ، و اد...
معنی لَاقِیهِ: آن را ملاقات کرد (ازلقاء و ملاقات به معنای روبرو شدن و برخورد دو چیز با یکدیگر است ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس مانند : تمنون الموت من قبل ان تلقوه - آرزوی مرگ میکنید قبلا از آنکه آن را ملاقات نمایید ، ...
معنی لِقَاءِ: دیدار(لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس ما...
معنی لِقَاءَنَا: دیدار ما(لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس...
معنی لِقَائِهِ: دیدار او(لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس...
معنی لَقُواْ: دیدند - روبروشدند (لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ا...
معنی لَقِیتُمُ: دیدید - روبروشدید (لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ا...
معنی لَقِینَا: دیدیم - روبروشدیم (لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ا...
ریشه کلمه:
ذا (۲۵۸ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
هذا (۲۲۵ بار)
معنی مُّمْطِرُنَا: بارنده بر ما (معنای قالوا هذا عارض ممطرنا این است که وقتی آن ابر را میبیند به یکدیگر بشارت میدهند که این ابری است که بر ما خواهد بارید )
معنی مَا یُلَقَّاهَا: آن نمییابند (از لقاء و ملاقات به معنای روبرو شدن و برخورد دو چیز با یکدیگر است ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس مانند : تمنون الموت من قبل ان تلقوه - آرزوی مرگ میکنید قبلا از آنکه آن را ملاقات نمایید ، و اد...
معنی لَاقِیهِ: آن را ملاقات کرد (ازلقاء و ملاقات به معنای روبرو شدن و برخورد دو چیز با یکدیگر است ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس مانند : تمنون الموت من قبل ان تلقوه - آرزوی مرگ میکنید قبلا از آنکه آن را ملاقات نمایید ، ...
معنی لِقَاءِ: دیدار(لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس ما...
معنی لِقَاءَنَا: دیدار ما(لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس...
معنی لِقَائِهِ: دیدار او(لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ادراک به حس...
معنی لَقُواْ: دیدند - روبروشدند (لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ا...
معنی لَقِیتُمُ: دیدید - روبروشدید (لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ا...
معنی لَقِینَا: دیدیم - روبروشدیم (لقاء به معنای روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهی هم با این کلمه تعبیر میشود از برخورد یکی با دیگری و گفته میشود فلانی را ملاقات کرد و یا ملاقات میکند ، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال میشود ، ا...
ریشه کلمه:
ذا (۲۵۸ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
هذا (۲۲۵ بار)
wikialkb: هَذَا
پیشنهاد کاربران
برگرفته از {ئِذَ} در اوستایی می باشد. برای نِمونه، واژه {نَئِذَ} را داریم که {نَ} در اینجا به چَمِ {نه} و {ئِذَ} به چَمِ {اینجا} است و این واژه برابر {نه اینجا} است که نِشان می دهد {هذا} دارای ریشه اوستایی است.
پَسگَشت:رویه 792 از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا}
بِدرود!
پَسگَشت:رویه 792 از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا}
بِدرود!
همه چیز درباره ی اسامی اشاره:
اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای مذکر و مونث اسم اشاره تغییر می کند برای یکی یا دوتا یا جمع هم فرق می کند.
... [مشاهده متن کامل]
اسم اشاره نزدیک برای مفرد مذکر:ذا به معنی این ( هذا: مرکب است از ها تنبیه ذا ی اسم اشاره و باز به معنی این می دهد )
اسم اشاره نزدیک برای مفرد مونث:ذه به معنی این ( هذه: مرکب است از ها تنبیه ذه ی اسم اشاره و باز به معنی این می دهد )
اسم اشاره دور برای مفرد مذکر: ذلک [ ذالِ کَ]به معنی آن ( وقتی بحث اسم اشاره دور به میان می آید حرف کاف به آخر تمام این اسم های اشاره دور اضافه می شود مثل همین ذلک )
اسم اشاره دور برای مفرد مونث: تلک [ تِل کَ]به معنی آن. ( شاید با اضافه شدن ه به انتهای هذا در مورد قبلی شکل مونث یعنی هذه ساخته شد اما در اینجا چون اسم اشاره دور است و حرف کاف گفته است من در آخر تمامی اسامی اشاره دور می آیم و هیچ گونه انعطافی در این زمینه ندارد فرض می کنیم ت بعنوان نشانه ی تأنیث تصمیم می گیرد ابتدای کلمه بیاید و با آمدن او حرف ذال چون� از دست دادن جایگاه اول را نمی خواهد بپذیرد لذا میدان را خالی می کند )
اسم اشاره نزدیک برای جمع هم مذکر و هم مونث:اولاء [ اُ لا ءِ ]� به معنای اینها ( هؤلاء: [ ها ءُ لا ءِ ]� مرکب است از ها تنبیه اولاء ی اسم اشاره و باز به معنی اینها می دهد )
اسم اشاره دور برای جمع هم مذکر و هم مونث:اولئک. [ اُ لا ءِ ک َ ] به معنای آنها.
اسم اشاره نزدیک برای مثنی مذکر: هذانِ و هذَینِ به معنی این دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به هذا درست می گردد همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آمدند )
اسم اشاره نزدیک برای مثنی مونث: هاتانِ و هاتینِ به معنی این دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان این گونه تصور کرد که فرق هاتانِ و هاتینِ با هذانِ و هذَینِ در هنگام تلفظ در صدای حرف تا و ذال است که می توان چنین تصور کرد چون ت نشانه ی تأنیث است به جای ذال در مونث آمده است اما در بحث نوشتار در هذانِ و هذَینِ بین حرف اول و دوم الف نوشته نمی شود چون همه هذا را هاذا می خوانند اما برای هاتان و هاتین چنین چیزی مرسوم نیست لذا در نوشتار این الف حتما می آید )
اسم اشاره دور برای مثنی مذکر: ذانِکَ و ذَینِکَ به معنی آن دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت این دو از ذلک بوجود آمده اند به این صورت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به ذلک درست شده اند همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آیند با این تفاوت که این الف و نون� و ی و نون کسره دار به آخر کلمه یعنی بعد از کاف اضافه نمی شوند چون حرف کاف اجازه این کار را نمی دهد لذا بین حرف ذال و کاف قرار می گیرند البته اینجا حرف لام هم در ذلک احساس می کند که باید برود لذا این کار درست را انجام می دهد )
اسم اشاره دور برای مثنی مونث: تانِکَ و تَینِکَ به معنی آن دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت این دو از تلک بوجود آمده اند به این صورت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به تلک درست شده اند همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آیند با این تفاوت که این الف و نون� و ی و نون کسره دار به آخر کلمه یعنی بعد از کاف اضافه نمی شوند چون حرف کاف اجازه این کار را نمی دهد لذا بین حرف ت و کاف قرار می گیرند البته اینجا حرف لام هم در تلک احساس می کند که باید برود لذا این کار درست را انجام می دهد )
خلاصه در� اسامی اشاره چند حرف نقش مهمی بازی می کنند الف، نون، ی ( در الف و نون، و ی و نون کسره دار مربوط به مثنی ) ة یا ت ( مثلاً در هذه، هاتان، تلک و . . ) حرف کاف که در آخر اسامی اشاره دور نقش آفرینی می کند حتی در اسامی اشاره مربوط به مکان مثل هناک و هنالک به معنای آنجا هم حضور فعال دارد )
در ضمن در باب حرف تنبیه باید گفت گاهی اوقات بر سر اسامی اشاره �ها� تنبیه وارد می شود مانند: هذا، هذان، هٰذینِ، هٰذه، هاتانِ، هاتینِ، هٰولاء
که فقط برای اسم های اشاره نزدیک استفاده می شود، اسم های اشاره ای که در آخر خود حرف کاف ندارند. در ترجمه اسامی اشاره ای که ( های تنبیه ) دارند می توان ( ها ) را معنا نکرد و با آن ها همانند اسامی اشاره بدون ( ها ) رفتار کرد و ( ها ) تنها معنی ( هان ) می دهد و مثلاً ( هذا ) می شود: هان این ( دقت، توجه، حواست را جمع کن:این )
اسامی اشاره برای چیزهای نزدیک و دور فرق می کند این کتاب و آن کتاب وضعیت نزدیک و دوری کتاب را نشان می دهد در عربی برای مذکر و مونث اسم اشاره تغییر می کند برای یکی یا دوتا یا جمع هم فرق می کند.
... [مشاهده متن کامل]
اسم اشاره نزدیک برای مفرد مذکر:ذا به معنی این ( هذا: مرکب است از ها تنبیه ذا ی اسم اشاره و باز به معنی این می دهد )
اسم اشاره نزدیک برای مفرد مونث:ذه به معنی این ( هذه: مرکب است از ها تنبیه ذه ی اسم اشاره و باز به معنی این می دهد )
اسم اشاره دور برای مفرد مذکر: ذلک [ ذالِ کَ]به معنی آن ( وقتی بحث اسم اشاره دور به میان می آید حرف کاف به آخر تمام این اسم های اشاره دور اضافه می شود مثل همین ذلک )
اسم اشاره دور برای مفرد مونث: تلک [ تِل کَ]به معنی آن. ( شاید با اضافه شدن ه به انتهای هذا در مورد قبلی شکل مونث یعنی هذه ساخته شد اما در اینجا چون اسم اشاره دور است و حرف کاف گفته است من در آخر تمامی اسامی اشاره دور می آیم و هیچ گونه انعطافی در این زمینه ندارد فرض می کنیم ت بعنوان نشانه ی تأنیث تصمیم می گیرد ابتدای کلمه بیاید و با آمدن او حرف ذال چون� از دست دادن جایگاه اول را نمی خواهد بپذیرد لذا میدان را خالی می کند )
اسم اشاره نزدیک برای جمع هم مذکر و هم مونث:اولاء [ اُ لا ءِ ]� به معنای اینها ( هؤلاء: [ ها ءُ لا ءِ ]� مرکب است از ها تنبیه اولاء ی اسم اشاره و باز به معنی اینها می دهد )
اسم اشاره دور برای جمع هم مذکر و هم مونث:اولئک. [ اُ لا ءِ ک َ ] به معنای آنها.
اسم اشاره نزدیک برای مثنی مذکر: هذانِ و هذَینِ به معنی این دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به هذا درست می گردد همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آمدند )
اسم اشاره نزدیک برای مثنی مونث: هاتانِ و هاتینِ به معنی این دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان این گونه تصور کرد که فرق هاتانِ و هاتینِ با هذانِ و هذَینِ در هنگام تلفظ در صدای حرف تا و ذال است که می توان چنین تصور کرد چون ت نشانه ی تأنیث است به جای ذال در مونث آمده است اما در بحث نوشتار در هذانِ و هذَینِ بین حرف اول و دوم الف نوشته نمی شود چون همه هذا را هاذا می خوانند اما برای هاتان و هاتین چنین چیزی مرسوم نیست لذا در نوشتار این الف حتما می آید )
اسم اشاره دور برای مثنی مذکر: ذانِکَ و ذَینِکَ به معنی آن دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت این دو از ذلک بوجود آمده اند به این صورت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به ذلک درست شده اند همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آیند با این تفاوت که این الف و نون� و ی و نون کسره دار به آخر کلمه یعنی بعد از کاف اضافه نمی شوند چون حرف کاف اجازه این کار را نمی دهد لذا بین حرف ذال و کاف قرار می گیرند البته اینجا حرف لام هم در ذلک احساس می کند که باید برود لذا این کار درست را انجام می دهد )
اسم اشاره دور برای مثنی مونث: تانِکَ و تَینِکَ به معنی آن دو ( برای یادسپاری آسان تر می توان گفت این دو از تلک بوجود آمده اند به این صورت که با اضافه کردن الف و نون� و ی و نون کسره دار به تلک درست شده اند همانطور که اسامی مثنی به این روش بوجود می آیند با این تفاوت که این الف و نون� و ی و نون کسره دار به آخر کلمه یعنی بعد از کاف اضافه نمی شوند چون حرف کاف اجازه این کار را نمی دهد لذا بین حرف ت و کاف قرار می گیرند البته اینجا حرف لام هم در تلک احساس می کند که باید برود لذا این کار درست را انجام می دهد )
خلاصه در� اسامی اشاره چند حرف نقش مهمی بازی می کنند الف، نون، ی ( در الف و نون، و ی و نون کسره دار مربوط به مثنی ) ة یا ت ( مثلاً در هذه، هاتان، تلک و . . ) حرف کاف که در آخر اسامی اشاره دور نقش آفرینی می کند حتی در اسامی اشاره مربوط به مکان مثل هناک و هنالک به معنای آنجا هم حضور فعال دارد )
در ضمن در باب حرف تنبیه باید گفت گاهی اوقات بر سر اسامی اشاره �ها� تنبیه وارد می شود مانند: هذا، هذان، هٰذینِ، هٰذه، هاتانِ، هاتینِ، هٰولاء
که فقط برای اسم های اشاره نزدیک استفاده می شود، اسم های اشاره ای که در آخر خود حرف کاف ندارند. در ترجمه اسامی اشاره ای که ( های تنبیه ) دارند می توان ( ها ) را معنا نکرد و با آن ها همانند اسامی اشاره بدون ( ها ) رفتار کرد و ( ها ) تنها معنی ( هان ) می دهد و مثلاً ( هذا ) می شود: هان این ( دقت، توجه، حواست را جمع کن:این )
این. . . . اشاره ی به نزدیک مذکر ( مرد )
این مذکر
هذا ؛ این
هو هذا ؛ اوست این
هو هذا ؛ اوست این