هدش

لغت نامه دهخدا

هدش. [ هََ ] ( ع مص ) برانگیخته شدن سگ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هدش. [ هََ دِ ] ( اِخ ) ( کاخ... ) رجوع به کاخ هدش شود.

هدش. [ هَِ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد واقع در 19 هزارگزی باختر مهریز، کنار راه ثانی آباد و 23 هزارگزی جنوب باختر جاده یزد. جایی است کوهستانی ، معتدل و دارای 3955 تن سکنه. از قنات و رودخانه مشروب میشود. محصول عمده اش غلات و شغل مردم زراعت است. هنر دستی آنها کرباس بافی و نساجی است. یک دبستان نیز در آن تأسیس شده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

فرهنگ فارسی

ده دهستان میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد . در ۱۹ کیلومتری باختر مهریز کوهستانی معتدل ۳۹۵۵ تن سکنه دارد. محصولش غلات و صنایع دستی کرباسبافی است .
بر انگیخته شدن سگ

پیشنهاد کاربران

نشیمن، هدیش=تالار

هدش ( hedesh ) به معنی تکه ای از بهشت یا قسمتی از بهشت است
یزد شهری کویری ، گرم، خشک وبیابانی است وهدش ( ده بالا ) منطقه ای است با آب و هوای خنک ودل نواز که رودخانه آبی در آن جریان دارد و اطراف آن باغ های سرسبز ودرختانی باقدمت زیادهستند که اگر بنا به تشبیه باشد شباهتی به قسمت های زیبای جاده چالوس دارد که این فضا در یک شهر کویری باعث این حس گریده که تصویری از قسمتی از بهشت را برای انسان تداعی میکند و باعث شده که این منطقه خوش آب و هوا هدش نامیده شود.
...
[مشاهده متن کامل]

هدش به معنای بالا ترین نقطه سکونتگاه کوهستانی ودر استان یزد روستای ییلاقی و خوش آب و هوایی در کنار دامنه شیرکوه وجود دارد که نشات گرفته از همین معنا می باشد البته اسم فعلی این روستا ده بالا هست و استعمال نام هدش به عنوان پسوند فامیلی در اسناد سجلی ثبت احوال هم چنان مرسوم می باشد.
هدش: دَهش، هدیه، اسم مصدر هدیه دادن،
می توان آنرا از ریشه فعل "دادن" دانست فعل امر آن می شود"بهِدِه" یا "بئده" که با کمی تغییر و حذف "ه" اولی یا "ئ" "بده" می شود و در اصل " ئده " یا هده ( بده ) بوده است .
...
[مشاهده متن کامل]

( دِ هِ ) [ په . ] ( اِمص . ) بخشش ، کرم .
توضیح: کاخ هدش . [ خ ِ هََ دِ ] ( اِخ ) یا کاخ کوشک خشایارشا نیز جایی بوده است که در آن برای پادشاه هدیه هایی می اوردند یا از دست وی هدیه می گرفتند.
می توان واژه "دهش" را برابر "دادن" و یا "ایتاء" در زبان عربی دانست و واژه هدش را برابرِ "هدیه" و "اعطاء" در زبان عربی دانست.

بپرس