هدار

لغت نامه دهخدا

هدار. [ هََ دْ دا ] ( اِخ ) یکی از نواحی یمامه. مسیلمه کذاب در این مکان ادعای نبوت کرد و خالد را گرفت. ( معجم البلدان ). موضعی یا رودباری است در یمامه که مولد مسیلمه کذاب است. ( منتهی الارب ).

گویش مازنی

/hedaar/ پهلو – جانب – اطراف - مواظبت – مراقب ۳در راستا – سمت

دانشنامه عمومی

هدار، روستایی در دهستان جکیگور بخش مرکزی شهرستان راسک در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۲٬۴۶۸ نفر ( ۴۹۵ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس هدار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

هدار : هدار اسم پسرانه با ریشه مازندرانی به معنی همراه , برابر , مواظب بودن .
هدار: در زبان مازنی به مرز، سامان، گذر، راه، و گذرگاه "هدار" گفته میشد. نمونه: "هر کس شه زمین دله هدار هاکنه!" هر کس از توی زمین خودش گذر کند!

بپرس