هجیره
لغت نامه دهخدا
هجیرة. [ هَِ ج ْ جی رَ ] ( ع اِ ) خوی و عادت. ( منتهی الارب ). هجیر. ( اقرب الموارد ). || حال. ( منتهی الارب ). رجوع به هِجّیر شود.
هجیرة. [ هَُ ج َ رَ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر هَجرَة است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هجرة شود.
هجیرة. [ هََ رَ ] ( اِخ ) آبی است مر بنی عجل را میان کوفه و بصره. ( معجم البلدان ). هجیر. رجوع به هجیر شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید