هجوع. [ هَُ ] ( ع مص ) خفتن. ( ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). به خواب رفتن به شب. ( منتهی الارب ). یا مطلق خواب. ( اقرب الموارد ) : همه شب نبودش قرار و هجوع ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع.
سعدی.
|| شکستن گرسنگی را تا سرحد سیری. ( منتهی الارب ). || شکسته شدن گرسنگی. ( منتهی الارب ). رجوع به تهجاع شود. || ( ص ، اِ ) ج ِ هاجع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هاجع شود.
فرهنگ فارسی
خوابیدن، خفتن، خواب ۱-(مصدر ) خفتن بخواب رفتن . ۲- (اسم ) خواب : ((همه شب نبودش قرار وهجوع زتسبیح وتهلیل وما را ز جوع ) ) (سعدی )
فرهنگ معین
(هُ جُ ) [ ع . ] (مص ل . ) خوابیدن .
فرهنگ عمید
۱. خوابیدن، خفتن. ۲. خواب.
پیشنهاد کاربران
هجوع. [ هَُ ] ( ع مص ) خفتن. ( ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) . به خواب رفتن به شب. ( منتهی الارب ) . یا مطلق خواب. ( اقرب الموارد ) : همه شب نبودش قرار و هجوع ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع. ... [مشاهده متن کامل]
سعدی. || شکستن گرسنگی را تا سرحد سیری. ( منتهی الارب ) . || شکسته شدن گرسنگی. ( منتهی الارب ) . رجوع به تهجاع شود. || ( ص ، اِ ) ج ِ هاجع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . رجوع به هاجع شود. منبع. لغت نامه دهخدا