هجود

لغت نامه دهخدا

هجود. [ هََ ] ( ع ص ) نماز تهجد گذارنده. ( منتهی الارب ). مصلی باللیل. ( اقرب الموارد ). ج ، هُجود، هُجَّد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هجود. [ هَُ ] ( ع مص ) بر زمین نهادن شتر پیش گردن خود را. ( منتهی الارب ). || به شب خفتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و گویند هجود خواب روز و هجوع خواب شب است. ( اقرب الموارد ). || بیدار بودن. ( منتهی الارب ). سهر و از اضداد است. ( اقرب الموارد ). || ( ص ، اِ ) ج ِ هَجود. و رجوع بدان کلمه شود.

فرهنگ فارسی

بر زمین نهادن شتر پیش گردن خود را بشب خفتن

پیشنهاد کاربران

بپرس