هجری

/hejri/

برابر پارسی: سال تازی

معنی انگلیسی:
reckoned from the hegira, a. h. [i.e. anno hejirae]

لغت نامه دهخدا

هجری. [ هَِ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به هجرت نبوی. تاریخ هجری که از سال 622 م. آغاز میشود. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به «تاریخ هجری » شود.

هجری. [هََ ج َ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب به هجر که از بلاد اقصی یمن باشد. ( سمعانی ). منسوب به هجر. ( منتهی الارب ).

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) اصفهانی. میرزاصادق. رجوع به صادق شود.

هجری. [ هَِ ] ( اِخ )... افشار. پسر سلطان افشار وموسوم به قاسم بیک و متخلص به هجری است. ترکیب بند مسدسی گفته است که شهرت دارد و این بیت هم از اوست :
من نه آنم که مرا از تو شکایت باشد
من و اظهار غمت این چه حکایت باشد.
( از مجمعالخواص ص 72 ).

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) اندجانی ( ملا... ) مردی فقیر است. در اوایل لوند و اوباش بود. اما آخر روی به گوشه فقر و درویشی آورد. از اوست این مطلع:
بر رخ نشسته گرد ملامت بسی مرا
نبود عجب اگر نشناسد کسی مرا.
( از مجالس النفائس امیر علیشیر نوایی چ حکمت ص 155 ). از شعرای گمنام قرن نهم و معاصر مؤلف مجالس النفائس است.

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) تفرشی. اسمش میرزا ابوالقاسم ولد میرزا صادق تفرشی بوده. در اصفهان تحصیل کرده و به رشت رفته و در آنجا از خوان اکرام و انعام هدایت اﷲخان رشتی مائده خوار بوده تا رحلت نموده است. او راست :
خوش آنکه چون از دست او من نالم او خنجر زند
من ناله دیگر کنم او خنجر دیگر زند.
( از مجمع الفصحاء ج 2 ص 172 ).

هجری.[ هَِ ] ( اِخ ) فرغانی. رجوع به هجری اندجانی شود.

هجری. [ هََ ج َ ری ی ] ( اِخ )... معلم. زهربن جناده هجری معلم ، مکنی به ابوعبداﷲ از عطاء و ابن بریده روایت دارد، عیسی بن یونس و ابونمیله را از وی روایت است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) هراتی. ملاهجری فرزندهرات است. افیون بسیار میخورد. از اوست این مطلع:
ای که با مدعیان کار تو لطف و کرم است
در حق اهل وفا این چه جفا و ستم است.
( از مجالس النفائس ، امیر علیشیر نوائی ص 165 ). هجری از شعرای قرن نهم است.

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) یزدی. محمد شریف. شاعر یزدی. اصلاً تهرانی بوده و چون در یزد نشو و نما یافته به هجری یزدی مشهور شده و مدتی از طرف شاه تهماسب صفوی ( 930 - 984 هَ. ق. ) به فرمانداری یزد منسوب شده و یکبار دراثر حسن خدمت به وزارت رسیده است. معروف است که در دوران وزارت دو برادر به نام «سلامی » و «کلامی » اشعار ناپخته ای برای او برده و انتظار صله داشته اند. هجری از سماجت آن ها به تنگ می آید و این بیت را میسراید:بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

میرزا ابوالقاسم پسر میرزا صادق تفرشی ( ف. ۱۱۸٠ ه.ق . ) از رجال ادب است و اشعاری نیکو سروده است . آنچه مسلم است او در اواخر دولت صفوی تا زمان کریمخان زند می زیست . در علوم معقول و منقول و عرفان بمدارج عالی رسید و چند سالی در قم و اصفهان بسر برد و مدتی معلم رضا قلی میرزا فرزند نادر بود .
منسوب به هجرت . یاتاریخ هجری . تاریخ مسلمانان که مبداش سال هجرت پیمغبراسلام ازمکه بمدینهاست .یاهجری شمسی . تاریخ هجری بحساب سالهای شمسی . یا هجری قمری تاریخ هجری بحساب سالهای قمری .
منسوب به هجر که از بلاد اقصی یمن باشد منسوب به هجر

فرهنگ معین

(ه ) [ ع . ] (ص . ) منسوب به تاریخ هجرت پیامبر.

فرهنگ عمید

مربوط به هجرت پیغمبر اسلام: تقویم هجری.

مترادف ها

hegira (اسم)
هجری، هجرت

پیشنهاد کاربران

همانگونه که آدینه، جایگزین درخوری در فارسی برای واژه جمعه به نظر می رسد، آرا یا آذین و آذینه هم می تواند بجای هجری بکار رود. البته اصل کلمات خارج از چارچوب فارسی، مفاهیم و بار خاص خودشان را دارند و ذکر
...
[مشاهده متن کامل]
آنها گاه اجتناب ناپذیر است اما ساختار کهن زبان ما هم زنده می باشد و می تواند معادل سازی کند تا ضمن روان تر شدن کلام، به غنی سازی مفاهیم و کلمات وارداتی بپردازد

فررفت= هجری= کوچشی، کوچی، کوچندگی
فررفت خورشیدی= هجری شمسی= آرای خورشیدی
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده:
# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

هجرت، از واگان چندمعنایی ادبیات عرب است و معنای آن به کوچ، محدود نمی شود. این موضوع به واقعه تاریخی هجرت پیامبر اسلام اشاره دارد که آن نیز متفاوت از کوچ و مهاجرتی ساده می نماید. در قرآن به کوچ های متعدد
...
[مشاهده متن کامل]
اشاره می شود؛ در حالی که منظور از هجرت اسلامی، شکل گیری تمدن با آرایش و نظم خاص است. در پس آن هجرت است که نام یثرب نیز به مدینه تغییر می کند و تاکید قرآن با صراحت بر این موضوع، نشان از اهمیت مفهوم جانبی هجرت دارد. در تقویم های تاریخی می توان با توجه به همین مفهوم، آرایش مدنی را برجسته انگاشت و بجای سال هجرت، سال آرا، بجای قبل از هجرت، پیشارا ( پیش آرا ) ، و بجای بعد از هجرت، پسارا کاربردی به نظر می رسد

( در این بیت )
درد عشقی کشیده ام که مپرس /
زهر *هجری* چشیده ام که مپرس
هجری به معنای طولانی ( دردی طولانی ) _ ( رنج طولانی )
( 1 ) کوچشی /کوچِشی/؛ ( 2 ) کوچی؛ ( 3 ) کوچندگی /کوچَندِگی/
درد طولانی. . . . هجری به دو معنی : اولین معنی سال و دومین معنی طولانی بودن. . . .

بپرس