[ویکی اهل البیت] کلید واژه: ام ایمن، حضرت علی علیه السلام، هجرت حضرت علی به مدینه، نامه پیامبر به امام علی، شأن نزول آیه 191 سوره آل عمران
پس از هجرت پیامبر، امام علی علیه السلام در انتظار نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود و چیزی نگذشت که ابوواقد لیثی نامه ای از آن حضرت به مکه آورد و تسلیم امام علی علیه السلام کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن چه را که در شب سوم هجرت، در غار ثور، شفاهاً به حضرت علی علیه السلام گفته بود در آن نامه تایید کرده، فرمان داده بود که با بانوان خاندان رسالت حرکت کند و به افراد ناتوان که مایل به مهاجرت هستند نیز کمک کند.
امام که وصایای پیامبر را درباره امانت های مردم مو به مو عمل کرده بود کاری جز فراهم ساختن اسباب حرکت خود و بستگانش به مدینه نداشت، لذا به آن گروه از مؤمنان که آماده مهاجرت بودند پیغام داد که مخفیانه از مکه خارج شوند و در چند کیلومتری شهر، در محلی به نام «ذو طوی » توقف کنند تا قافله امام به آنان برسد.
اما حضرت علی علیه السلام با این که چنین پیغامی به آنان داده بود، خود در روز روشن بار سفر بست و زنان را با کمک ایمن فرزند ام ایمن سوار بر کجاوه کرد و به ابوواقد گفت: «شتران را آهسته بران زیرا زنان، توانایی تند رفتن ندارند».
ابن شهر آشوب می نویسد: عباس از تصمیم علی علیه السلام آگاه شد و دانست که می خواهد در روز روشن و در برابر دیدگان دشمنان مکه را ترک گوید و زنان را همراه خود ببرد، از این رو فورا خود را به علی علیه السلام رساند و گفت: محمد صلی الله علیه و آله و سلم مخفیانه مکه را ترگ گفت و قریش برای یافتن او تمام نقاط مکه و اطراف آن را زیر پا نهادند; تو چگونه مکه را با این عایله در برابر چشم دشمنان ترک می گویی؟ نمی دانی که تو را از حرکت باز می دارند؟
علی علیه السلام در پاسخ عموی خود گفت: شبی که با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غار ملاقات کردم و دستور داد که با زنان هاشمی از مکه مهاجرت کنم به من نوید داد که از این پس آسیبی به من نخواهد رسید. من به پروردگارم اعتماد و به قول احمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان دارم و راه او با من یکی است، پس در روز روشن و در برابر دیدگان قریش مکه را ترک می گویم! سپس اشعاری سرود که مضمون آن ها همان است که بیان شد.
پس از هجرت پیامبر، امام علی علیه السلام در انتظار نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود و چیزی نگذشت که ابوواقد لیثی نامه ای از آن حضرت به مکه آورد و تسلیم امام علی علیه السلام کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن چه را که در شب سوم هجرت، در غار ثور، شفاهاً به حضرت علی علیه السلام گفته بود در آن نامه تایید کرده، فرمان داده بود که با بانوان خاندان رسالت حرکت کند و به افراد ناتوان که مایل به مهاجرت هستند نیز کمک کند.
امام که وصایای پیامبر را درباره امانت های مردم مو به مو عمل کرده بود کاری جز فراهم ساختن اسباب حرکت خود و بستگانش به مدینه نداشت، لذا به آن گروه از مؤمنان که آماده مهاجرت بودند پیغام داد که مخفیانه از مکه خارج شوند و در چند کیلومتری شهر، در محلی به نام «ذو طوی » توقف کنند تا قافله امام به آنان برسد.
اما حضرت علی علیه السلام با این که چنین پیغامی به آنان داده بود، خود در روز روشن بار سفر بست و زنان را با کمک ایمن فرزند ام ایمن سوار بر کجاوه کرد و به ابوواقد گفت: «شتران را آهسته بران زیرا زنان، توانایی تند رفتن ندارند».
ابن شهر آشوب می نویسد: عباس از تصمیم علی علیه السلام آگاه شد و دانست که می خواهد در روز روشن و در برابر دیدگان دشمنان مکه را ترک گوید و زنان را همراه خود ببرد، از این رو فورا خود را به علی علیه السلام رساند و گفت: محمد صلی الله علیه و آله و سلم مخفیانه مکه را ترگ گفت و قریش برای یافتن او تمام نقاط مکه و اطراف آن را زیر پا نهادند; تو چگونه مکه را با این عایله در برابر چشم دشمنان ترک می گویی؟ نمی دانی که تو را از حرکت باز می دارند؟
علی علیه السلام در پاسخ عموی خود گفت: شبی که با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غار ملاقات کردم و دستور داد که با زنان هاشمی از مکه مهاجرت کنم به من نوید داد که از این پس آسیبی به من نخواهد رسید. من به پروردگارم اعتماد و به قول احمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان دارم و راه او با من یکی است، پس در روز روشن و در برابر دیدگان قریش مکه را ترک می گویم! سپس اشعاری سرود که مضمون آن ها همان است که بیان شد.
wikiahlb: هجرت_حضرت_علی_علیه_السلام_به_مدینه