لغت نامه دهخدا
هج. [ هََ ] ( ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان سگ را زجر کنند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زجر للکلب. ( اقرب الموارد ). کلمه ای است که بدان سگ را برانند و از خود دور کنند. این کلمه به صورت های : هَج ، هَجا، ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )، هِج ْ هِج ْ، هِج هِج و هَجاهَجا گفته شود.( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( معجم متن اللغة ).
هج. [ هََ ج ج ] ( ع مص ) هجیج. شکستن و ویران کردن. ( آنندراج ): هج بیت ؛شکستن و ویران کردن خانه. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). || افروختن. برافروخته شدن آتش و بانگ کردن آن : هج نار؛ شعله ور گردیدن و بانگ کردن آتش. ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). اج. ( معجم متن اللغة ).
هج. [ هَُ ج ج ] ( ع اِ ) یوغ آماج. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). چوبی است که به جهت شیار بر گردن گاو نهند. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ).
هج. [ هََ جِن ْ ] ( ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان سگ را زجر کنند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هَج شود.
فرهنگ فارسی
کلمه ای است که بدان سگ را زجر کنند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* هج کردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] راست کردن، افراختن: گردون عَلَم محنت بر بام تو هج کرد / بینی سخط خویش به کوس و عَلَم اندر (منجیک: شاعران بی دیوان: ۲۲۸ ).
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
در ودایی ( یا سانسکریت ) ریشه ی " سَج:saj" یا " سَنج:sanj " به چمِ " پیوند دادن، وصل کردن/اتصال دادن، اَفیوزاندن، الحاق کردن، چسباندن، سنجاق کردن، آویزان کردن، به دار آویختن" آمده است. در زبانِ پارسیِ باستان و در سنگنبشته داریوشِ بزرگ ( بیستونDB ) واژه یِ " فراهَجَم:frāhajam" یا "فراهَنجَم: frāhanjam " آمده است ؛ " fra - haj" یا " fra - hanj" در زبانِ پارسیِ باستان به چمِ " به دار آویختن، آویزان کردن" آمده است ( در ودایی: pra - saj یا pra - sanj ) . آشکارا یک دگرگونیِ آوایی " س/ه " که در زبانِ سانسکریت/ایرانی به فراوانی دیده می شود، رُخ داده است.
... [مشاهده متن کامل]
واژه ی " سنجاق" برآمده از واژه یِ " سنج:sanj" و پسوندِ " - آق" است که خودِ این پسوند نیز برآمده از پسوندهایِ پارسیِ میانه " اَگ: ag" یا " آگ :āg است.
این واژگان به روشنی با واژه ی "haengen" و " henken" ( آلمانی ) و " hang" ( انگلیسی ) همریشه هستند.
نکته: کریستین بارتولومه " frāhajam" یا " frāhanjam" را از ریشه ی " هَنگ:hang" دانسته که بُن کُنونیِ آن به ریختِ " هَجَ: haja" یا " هَنجَ: hanja" می آید. ( در این باره به زیرواژه یِ " ختن" در همین تارنما بروید و پیامِ شماره ی 1 ام را که درباره یِ ریشه هایِ اوستاییِ پایان یافته به " - َ نگ: ang - " است، بخوانید. )
پرسش:
اینکه واژگانِ اروپاییِ نامبرده نیز با آوایِ " ه" آغاز می گردند و بیشتر به پارسیِ باستان نزدیکتر هستند تا سانسکریت، نشانه ی چیست؟
. . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستون 1743 از نبیگ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگ 175 و 183 از نبیگ " Woerterbuch Der Altpersischen Koenigsinschriften" ( رودیگر اشمیت )
3 - رویبرگ 63 از نبیگ " Die altpersischen Inschriften der Achaimeniden : سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان ) " ( رودیگر اشمیت ) - سنگنبشته داریوشِ بزرگ - بیستون DB



... [مشاهده متن کامل]
واژه ی " سنجاق" برآمده از واژه یِ " سنج:sanj" و پسوندِ " - آق" است که خودِ این پسوند نیز برآمده از پسوندهایِ پارسیِ میانه " اَگ: ag" یا " آگ :āg است.
این واژگان به روشنی با واژه ی "haengen" و " henken" ( آلمانی ) و " hang" ( انگلیسی ) همریشه هستند.
نکته: کریستین بارتولومه " frāhajam" یا " frāhanjam" را از ریشه ی " هَنگ:hang" دانسته که بُن کُنونیِ آن به ریختِ " هَجَ: haja" یا " هَنجَ: hanja" می آید. ( در این باره به زیرواژه یِ " ختن" در همین تارنما بروید و پیامِ شماره ی 1 ام را که درباره یِ ریشه هایِ اوستاییِ پایان یافته به " - َ نگ: ang - " است، بخوانید. )
پرسش:
اینکه واژگانِ اروپاییِ نامبرده نیز با آوایِ " ه" آغاز می گردند و بیشتر به پارسیِ باستان نزدیکتر هستند تا سانسکریت، نشانه ی چیست؟
. . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستون 1743 از نبیگ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگ 175 و 183 از نبیگ " Woerterbuch Der Altpersischen Koenigsinschriften" ( رودیگر اشمیت )
3 - رویبرگ 63 از نبیگ " Die altpersischen Inschriften der Achaimeniden : سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان ) " ( رودیگر اشمیت ) - سنگنبشته داریوشِ بزرگ - بیستون DB



هج/هچ/هش/سخ/شخ/شق/هق افرازه و افراخت را گویند و هر اف راست را و در پارسی هخامنشی هش/ هشی گفته بچم راست و درست
و از آنست چک/چاک/سز/سغ/ساغ. ساز/سزا/چاغ/هز/ازا
و از آنست چک/چاک/سز/سغ/ساغ. ساز/سزا/چاغ/هز/ازا