هبرقی
لغت نامه دهخدا
مستقبل الریح روقیه و جبهته
کالهبرقی تنحی ینفخ الفحما.
|| خوب و زیبا از هر چیزی. ( معجم متن اللغة ). || گاو نر دشتی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گاو وحشی. ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ). || استعاره برای بز کوهی. ( معجم متن اللغة ). || گوسپند . ( ناظم الاطباء ).
هبرقی. [ هَِ رِ قی ی ] ( ع ص ، اِ ) رجوع به هَبرَقی شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید