هامیان. ( اِ ) کیسه چرمی. همیان. امیان. و آن کیسه ای دراز باشد که زر در آن کنند و بر کمر بندند. ( فرهنگ نظام ) ( فرهنگ رشیدی ) ( جهانگیری ) ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) : با زر چو بازگردد از او بیم آن بود زایرش را که بگسلد از هامیان میان.
لامعی گرگانی.
هامیان از سیم و زر پرداختن به که سنگ منجیق انداختن.