هامده

لغت نامه دهخدا

( هامدة ) هامدة. [ م ِ دَ ] ( ع ص ) مؤنث هامد: ارض هامدة؛ زمین که در آن نه حیات و نه چوب و نه گیاه و نه باران باشد. || نار هامدة؛ آتش خاموش شده. ( ناظم الاطباء ). || ثمرة هامدة؛ میوه گندیده سیاه گشته. ( از اقرب الموارد ). ج ، هوامد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَامِدَةً: افسرده - خاموش - بدون گیاه - خشک (همدت النار یعنی آتش خاموش شد ، و ارض هامدة یعنی بدون گیاه و نیز نبات هامد یعنی گیاه خشک )
ریشه کلمه:
همد (۱ بار)

«هامِدَة» از مادّه «هُمُود» در اصل، به معنای آتشی است که خاموش شده، و به زمینی که گیاهانش خشکیده و بی حرکت مانده، «هامدة» گفته می شود.
بعضی دیگر گفته اند: «هامدة» به حالتی گفته می شود که حدّ فاصل میان مرگ و حیات است.
. همود به معنی خاموش شدن ،مردن، و خشک شدن است گویند «هَمَدَتِ النَّارُ هُمُوداً» آتش خاموش شد. «کادَ یَهْمُدُ مِنَ الْجُوعِ» نزدیک بود از گرسنگی بمیرد در نهج البلاغه خطبه 224 آمده «... اَصْواتُهُمْ هامِدَةً» صداهایشان خاموش شده مراد از «هامِدَة» در آیه شریفه مردن زمین است «اَرْضٌ هامِدَةٌ» یعنی زمینی که مرده است، علف، حیات و حرکت ندارد یعنی: زمین را مرده می‏بینی چون به آن آب نازل کردیم تکان خورده، بالا می‏آید، آیه نظیر . است ایضا آیه . هامده فقط یکبار در قرآن مجید آمده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس