هامال. ( ص ، اِ ) همال. قرین. نظیر. شبه و مانند. همتا. مساوی. برابر و همراه. ( لغت فرس اسدی ) ( انجمن آرا ) ( جهانگیری ). مرکب از هام ( =هم )و آل. پسوند آل در کلمات دیگر هم ، مانند: چنگال ( چنگ آل ) و کوپال ( کوپ آل ) و دنبال ( دنب آل ) آمده و دورنیست ادات نسبت باشد. ( یادداشت مؤلف ) : این آتش و این باد و سیماب و ز پس خاک هر چار موافق نه به یک جا و نه هامال.
خسروی.
از او بستدی نیز هر سال باژ چرا داد باید به هامال باژ.
دقیقی.
|| انباز. شریک. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
(صفت اسم ) ۱- همتا قرین نظیر : ((این آتش واین بادوسیم آب وزپس خاک هر چار موافق نه بیک جا و نه هامال . ) ) ( خسروی ) ۲-انبار شریک .
فرهنگ معین
(اِ. ص . ) نک . همال .
فرهنگ عمید
همتا، نظیر، قرین.
فرهنگستان زبان و ادب
{palindrome} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] یک توالی از قطعه ای از دِنای دورشته ای که خوانش آن از دو جهت متقابل یکسان باشد
متـ . توالی هامال palindrome sequence