هاع

لغت نامه دهخدا

هاع. ( ع ص ) جبان. ترسو. ترسنده.( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بددل. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( صحاح اللغة ). || آزمند. بسیار حریص. ( آنندراج ) ( دهار ). || سست. ضعیف. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جزع کننده. جزوع. ( نشوء اللغة العربیه ) ( ناظم الاطباء ): رجل هاع لاع ؛ مرد ترسو و جبان و آزمند و بددل و سست و ضعیف و جزع کننده و جزوع. ( از اقرب الموارد ) ( نشوء اللغة العربیه ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بزدل، کوچک زله
سوفله، فرومایه
ضعیف جثه و خوار

بپرس