هاضم


معنی انگلیسی:
digestive, peptic

لغت نامه دهخدا

هاضم. [ ض ِ ] ( ع ص ) گوارنده. هضم کننده طعام. ( ناظم الاطباء ). || شکننده. اینکه میگویند که این طعام هاضم است ، یعنی شکننده و ریزنده است در معده. ( آنندراج ). || ( اصطلاح پزشکی ) در اصطلاح پزشکان ، داروئی است که جهت سرعت انضاج در غذا هنگام انجام عمل حرارت غریزی مفید باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). چیزی که برای هضم غذا مفید باشد. ( قانون ابوعلی ، کتاب دوم ص 149 ). آنچه طعام بگوارد. ( تحفه حکیم مؤمن ). آنچه اعانه طبیعت بر طبخ و گذرانیدن غذا و خلط کند و سبب قبول هضم او شود، مثل مصطکا. || آبی که در آن نرمی و رخاوت باشد. ( منتهی الارب ).
- شی هاضم ؛ آنچه که در وی نرمی و رخاوت باشد. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

هضم کننده، حل کننده غذادرمعده است
(اسم ) ۱- هضم کننده (طعام ) گوارنده . ۲- دارویی که جهت هضم غذا مفید باشد.

فرهنگ معین

(ض ) [ ع . ] (اِفا. ) هضم کننده .

فرهنگ عمید

حل کنندۀ غذا در معده، هضم کننده.

واژه نامه بختیاریکا

تَونا

پیشنهاد کاربران

بپرس