هاتم

لغت نامه دهخدا

هاتم. [ ت ِ ] ( اِخ ) از اعلام است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

از اعلام است .

دانشنامه عمومی

هاتم ( به هلندی: Hattem ) یک منطقهٔ مسکونی در هلند است که در خلدرلاند واقع شده است. [ ۵] هاتم ۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس هاتمعکس هاتمعکس هاتمعکس هاتمعکس هاتمعکس هاتم
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

هاتِم ، هاتی، هات : آمدم ، آمدی ، آمد
هاتیم، هاتین ، هاتِن : آمدیم، آمدید ، آمدند.
صرف فعل یا مصدر هاتِن برای اول و دوم و سوم شخص مفرد و جمع در زمان گذشته ساده به زبان کردی روستائی - کرمانشاهی.
...
[مشاهده متن کامل]

بهر حال با علامت فتحه به شکل هاتَم از چپ به راست بصورت تَم ها، احتمالا جمع تَم بوده به معنای تم ها یا گرد و غبار ها. در مقایسه شاید واژه ی خاتم به معنای پایان نبوده باشد بلکه در اصل و ریشه از چپ به راست و به شکل تَم خا تلفظ و بیان میشده به معنای خواهنده گرد و غبار و یا به زبان تمثیل به معنای دوستدار، خواهان یا طرفدار گرد و خاک راه انداختن های کلامی در میدان آوردن آئین و دین. لذا خاتم انبیا ( ص ) شاید در اصل به معنای زیر بوده باشد: آخرین راه انداز گرد و غبار.
بیا جانا همه حال عیش می ران و باده می کن نوش/ شاد و شکری باش زینکه نداری عمامه بر سر و عبا بر دوش/
نه اینکه گویی:
در دیار شب در کنجی، در گوشه ای حقیر مرا کوخی، کاشانه ای ست/ تنگ و تاریک، بی در و روزن همچو کلبه های احزان جاکوب و آدم/ دیده آنجا ننگرد هیچ چیز دیگر جز روی غم و اندوه و ماتم/ گوش نشنود آنجا هیچ بانگی دگر جز آوای شور و شیرین نی و تار و کمانچه های حضرات ملایان آدم و هاتم و خاتم/
در عوض گر خواهی گو:
این کوخ خاکی دنیوی چه باشد با این همه وسعت و گستردگی و فراخی از دید محدود ما انسان ها در بین جهان های بیشمار/ جز کلبه احزان یعقوب جاودانه گرفتار در بند و کمند زلف و عشق یار یا در بطن وجود و ماهیت و ذات مطلق و بی کران و بی نهایت پروردگار یا آفریدگار/
با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردارند و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارند. از قبیل : یَهوَه ی موسا تحت عنوان آقا یا سرور دنیا ؛ آبّا، بابا یا پدر آسمانی ایسا ملقب به آقا یا سرور ) ؛ الله محمّد تحت عنوان نور سماوات و الارض ؛ اهو را مَزِدای زرتشت ؛ برهمن و برهمان ( اولی مفرد و دمی جمع : به ره من، به ره ما ) هندوان و بودائیان ؛ خدا یا خدایگان و یا خداوندگار خود ما ایرانیان ملقب به خداوند متعال و حق تعالی صوفیان خانقائی
( خاناقا : خانه آقا یعنی محل ذکر نام حق در باب تقلید از عنوان های آقا و سر یهودیان و مسیحیان ) ؛ دائو، تائو ( تا او ) و مائو یا مااوی چینیان و امثالهم و اعم و ذالک.
زئوس یا خدای خدایان یونانیان در اصل و ریشه از سه کلمه فارسی ساخته شده : ز او ست، یعنی همه چیز و همه کس از اوست یا هستی ما ز هستی اوست. و تئو ( theo ) رومیان از دو کلمه فارسی : تو او. ت مخفف تو.
ببخشید از اینکه من هم شاید، گویا ناآگاهانه میل به راه انداختن نو ترین گرد و خاک داشته باشم، البته در زیر سطوح آگاه و خودآگاه.

گواستم یا گستم =خواستم
گواستی یا گستی =خواستی
گواست یا گست =خواست
گواستیم یا گستیم یا گستیمن =خواستیم /خواستیمان
گستین یا گستینان =خواستید
گستن =خواستند .
صرف فعال گواستن یا خواستن به زبان لکی بود که شرح داده شد .
هاتم =آمدم درزبان لکی وکردی و همچنان هَتِم=درزبان لری ولکی بکتر می رود .
هَتِم یا هاتم = آمدم هتیم یا هاتیم =آمدیم
هتین یا هاتی=آمدی هتینان یا هاتینان =آمدید
هت یا هات =آمد هَتِن یا هاتن =آمدند

بپرس