لغت نامه دهخدا
نیکورو. [ رَ / رُ ] ( نف مرکب ) خوش راه و رونده به شتاب. ( ناظم الاطباء ). نیکورونده. رهوار. جواد: یعقوب و سبت ؛ اسبی نیکورو. استجاده ؛ اسب نیکورو خواستن. تجوید و جودة؛ نیکورو گردیدن اسب. اضریج ؛ اسب نیکورو و تیزدو. ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید