نیکودل

لغت نامه دهخدا

نیکودل. [ دِ ] ( ص مرکب ) نیک دل. ( فرهنگ فارسی معین ). مهربان. مشفق. خیرخواه :
پاکیزه دین و پاک نژاد و بزرگ عفو
نیکودل و ستوده خصال و نکوشیم.
فرخی.
نیکودل و نکونیت است و نکوسخن
خوش عادت است و طبع خوش او را و خوش زبان.
فرخی.
بواسحاق مردی نیکودل و مسلمان و نیکوسیرت بود. ( تاریخ سیستان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس