نیکوخوی. ( ص مرکب ) نیکوخو. نیک خو : نیکوخوی را هم این جهان بود و هم آن جهان. ( تاریخ بیهقی ص 339 ). هرکه از تو نیکوخوی تر از تو صوفی تر. ( کیمیای سعادت ). شاهی بود... بذله گوی نیکوخوی. ( سمطالعلی ص 35 ).
فرهنگ فارسی
( نیکو خو ی ) ( صفت ) خوش خوی خوش خلق ٠
پیشنهاد کاربران
نیکو خوی : خوش خلق . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 28 ) .