نیکو خو

/nikuxo/

لغت نامه دهخدا

نیکوخو. ( ص مرکب ) نیک خو. نکوخو. ملایم. که تندخو و سرکش نیست : دلاورترین اسبان کمیت است... و بانیروتر و نیکوخوتر خنگ. ( نوروزنامه ).

فرهنگ فارسی

نکیخو . نکو خو . ملایم . که تند خو و سرکش نیست .

پیشنهاد کاربران

بپرس