نیکوخدمتی. [ خ ِ م َ ] ( حامص مرکب ) نیک خدمتی. حسن خدمت. ( یادداشت مؤلف ) : حضرت اعلی در ازاء آن نیکوخدمتی ها وجوه چوپان بیگی را تصدق فرمودند. ( عالم آرای عباسی از فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
نیک خدمتی : (( حضرت اعلی در ازائ آن نیکو خدمتیها وجوه چوپان بیگی را بتخفیف مقرر داشته تصدق فرمودند ... ) )
پیشنهاد کاربران
نیکو خدمتی : نیک از عهده ی خدمت بر آمدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص51 ) .