نیکداشت


معنی انگلیسی:
conservation, keeping

لغت نامه دهخدا

نیک داشت. ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خوب نگه داشتن. نیک تعهد کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || احترام کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || ضیافت کردن. مهمانی. ( فرهنگ فارسی معین ) : شتربه نیک فربه گشته است و بدو حاجتی و از او فراغتی نیست ، وحوش را به گوشت او نیک داشتی خواهم کرد. ( کلیله و دمنه از فرهنگ فارسی معین ). || نعمت. ( فرهنگ فارسی معین ) : اذکروا نعمةاﷲ علیکم ( قرآن 231/2 و چند آیه دیگر )؛ یاد کنید نیک داشت خدای تعالی را بر شما. ( تفسیر کمبریج از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر اسم ) خوب نگاهداشتن ٠ نیک تعهد کردن ۲ ٠ - احترام کردن ۳ ٠ - ضیافت کردن مهمانی : (( شنزبه نیک فربه شده است و بدو حاجتی و ازو فراغتی نست . و حوش را بگوشت او نیک داشتی خواهم کرد. ) ) ۴ - نعمت : (( اذکروا نعمه ا... علیکم باد شما . ) )

مترادف ها

protection (اسم)
حمایت، حفاظت، سایه، حفاظ، محافظت، حفظ، حراست، نیکداشت، تامین نامه، حجر، سوگیری

فارسی به عربی

حمایة

پیشنهاد کاربران

بپرس