نیک کار

لغت نامه دهخدا

نیک کار. ( ص مرکب ) فعّال. ( دهار ). خوش کار. ( ناظم الاطباء ). آنکه خوب کار کند. ( فرهنگ فارسی معین ). کاری. پرکار. || نیکوکار. ( ناظم الاطباء ). نیکوکردار. مقابل بدکار. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - آنکه خوب کار کند . ۲ - نیکو کار نیکو کردار : مقابل بد کار بد کردار .

پیشنهاد کاربران

بپرس