دیکشنری
مترجم
بپرس
نیک نژاد
/nikneZAd/
معنی انگلیسی
:
purebred
,
well-born
,
blooded
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
نیک نژاد. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) حسیب. باحسب. اصیل. گوهری. گهری. باگوهر. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
حسیب با حسب ٠ اصیل ٠ گوهری ٠ گهری ٠ با گوهر ٠
مترادف ها
highborn
(صفت)
اصیل، نیک نژاد، پاک زاده
پیشنهاد کاربران
والاتبار . .
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها