نیک خدمتی. [ خ ِ م َ] ( حامص مرکب ) خوب خدمت مخدوم کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). خوش خدمتی. شیرین فرمانی. فرمان برداری. نیک خدمت بودن : هرکه از خدمتکاران خدمتی شایسته بواجب بکردی در حال او را نواخت و انعام فرمودندی... تا دیگران بر نیک خدمتی حریص تر گشتندی. ( نوروزنامه ).
فرهنگ فارسی
خوب خدمت مخدوم کردن ٠
پیشنهاد کاربران
نیک خدمتی : خوش خدمتی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 457 ) .