نیک انجام

/nikanjAm/

لغت نامه دهخدا

نیک انجام. [ اَ ] ( ص مرکب ) خوش عاقبت. عاقبت به خیر. نیکوسرانجام :
چون بخت نیک انجام را باما به کلی صلح شد
بگذار تا جان می دهد بدگوی بدفرجام را.
سعدی.
به دور عدل تو ای نیک نام نیک انجام
خدای راست بر آفاق نعمتی طایل.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه پایان کارش خوب باشد : خوش عاقبت .

فرهنگ معین

(اَ ) (ص مر. ) خوش عاقبت .

فرهنگ عمید

کسی که آخر و عاقبت کارش خوب باشد، خوش عاقبت.

مترادف ها

successful (صفت)
پیروز، عاقبت بخیر، موفق، کامیاب، نیک انجام

sonsy (صفت)
نیک انجام

فارسی به عربی

ناجح

پیشنهاد کاربران

کار خوب انجام دادن
مخالف
خوشبخت
خوش عاقبت 🤍
عاقبت بخیر

بپرس